نام یکی از ممالک مرکزی قدیم ایتالیا بود که در شمال لاسیوم و در مغرب سامنیوم و در مشرق اتروریا و در جنوب پیسنوم و میان جبال آپنین و مجرای دو رود خانه تیبروآنیو و در میان ایالات کنونی امبری و آبروز اولتریور قرار داشت، ناحیۀ سابین پوشیده از جنگل بود و برای زراعت مناسب بود لکن زیتون و تاک و بلوط فراوان داشت و حیوانات اهلی نیز در آن نگاهداری میشد، رجوع به ترجمه تمدن قدیم فوستل دوکولانژ ص 482 و قاموس الاعلام ترکی ج 4 شود رودخانه ای است در ایالات متحدۀ آمریکا، که از ایالت تکزاس سرچشمه میگیرد و در این ایالت و ایالت لویزیان ابتدا بسمت جنوب شرقی و بعد بسوی جنوب جریان می یابد و پس از طی 500 هزار گز به خلیج مکزیک می ریزد
نام یکی از ممالک مرکزی قدیم ایتالیا بود که در شمال لاسیوم و در مغرب سامنیوم و در مشرق اتروریا و در جنوب پیسنوم و میان جبال آپنین و مجرای دو رود خانه تیبروآنیو و در میان ایالات کنونی اُمبری و آبروز اولتریور قرار داشت، ناحیۀ سابین پوشیده از جنگل بود و برای زراعت مناسب بود لکن زیتون و تاک و بلوط فراوان داشت و حیوانات اهلی نیز در آن نگاهداری میشد، رجوع به ترجمه تمدن قدیم فوستل دوکولانژ ص 482 و قاموس الاعلام ترکی ج 4 شود رودخانه ای است در ایالات متحدۀ آمریکا، که از ایالت تکزاس سرچشمه میگیرد و در این ایالت و ایالت لویزیان ابتدا بسمت جنوب شرقی و بعد بسوی جنوب جریان می یابد و پس از طی 500 هزار گز به خلیج مکزیک می ریزد
قوم قدیم از نژاد لاتین است که در ایتالیا در حوالی رم و در دامنه ها و ارتفاعات جبال آپنین مرکزی در ناحیۀ سابین سکونت داشتند، بعدها بدشتها و جلگه های حوالی رم سرازیر شدند و بقیادت تاتیوس پادشاه خود ضد رومیان شوریدند و آتش جنگ میان سابینها و رومیان شعله ور شد، بعد از آخرین جنگ قراردادی منعقد گردید که بموجب آن سابینها در مجاورت رومیان و در شهر رم اقامت گزیدند ولی تحت حکومت تاتیوس و مجلس اعیان خود بودند، مدتی بعد بطور قطعی مغلوب و برومیان ملحق شدند و از سال 220 قبل از میلاد در دورۀ دانتاتوس کنسول روم کاملاً فرمانبردار روم گشتند
قوم قدیم از نژاد لاتین است که در ایتالیا در حوالی رم و در دامنه ها و ارتفاعات جبال آپنین مرکزی در ناحیۀ سابین سکونت داشتند، بعدها بدشتها و جلگه های حوالی رم سرازیر شدند و بقیادت تاتیوس پادشاه خود ضد رومیان شوریدند و آتش جنگ میان سابینها و رومیان شعله ور شد، بعد از آخرین جنگ قراردادی منعقد گردید که بموجب آن سابینها در مجاورت رومیان و در شهر رم اقامت گزیدند ولی تحت حکومت تاتیوس و مجلس اعیان خود بودند، مدتی بعد بطور قطعی مغلوب و برومیان ملحق شدند و از سال 220 قبل از میلاد در دورۀ دانتاتوس کنسول روم کاملاً فرمانبردار روم گشتند
سابق ها، گذشتگان، جمع واژۀ سابق، کسانی که در بدو بعثت پیغمبر اسلام و پیش از آغاز غزوات، اسلام آورده اند، که از زنان، خدیجه و از مردان، علی بن ابی طالب، زیدبن حارثه، ابوبکربن ابی قحافه، عثمان بن عفّان، زبیربن عوام، عبدالرحمن بن عوف و سعدبن ابی وقاص بوده اند، کسانی از صحابه که به علی بن ابی طالب رجوع کردند مانند مقداد، سلمان، ابوذر، عمار یاسر و ابوالهیثم انصاری
سابق ها، گذشتگان، جمعِ واژۀ سابق، کسانی که در بدو بعثت پیغمبر اسلام و پیش از آغاز غزوات، اسلام آورده اند، که از زنان، خدیجه و از مردان، علی بن ابی طالب، زیدبن حارثه، ابوبکربن ابی قحافه، عثمان بن عفّان، زبیربن عوام، عبدالرحمن بن عوف و سعدبن ابی وقاص بوده اند، کسانی از صحابه که به علی بن ابی طالب رجوع کردند مانند مقداد، سلمان، ابوذر، عمار یاسر و ابوالهیثم انصاری
مهر، مهریه هر یک از اتاق های کشتی اتاقکی در جلو هواپیما برای هدایت هواپیما به وسیلۀ خلبان و کمک خلبان اتاقکی که به عنوان رختکن از آن استفاده می شود اتاقک تلفن عمومی در مخابرات یا معابر کابین کردن: به عقد ازدواج درآوردن، نکاح کردن
مِهر، مهریه هر یک از اتاق های کشتی اتاقکی در جلو هواپیما برای هدایت هواپیما به وسیلۀ خلبان و کمک خلبان اتاقکی که به عنوان رختکن از آن استفاده می شود اتاقک تلفن عمومی در مخابرات یا معابر کابین کردن: به عقد ازدواج درآوردن، نکاح کردن
نام عشیره ای از اکراد شهرزور: پس از آنکه بغداد بدست هلاکو افتاد اکراد شهرزور راه فرار پیش گرفتند، جماعتی بمصر رفتند و از آن میان عشیرۀ لاوین و بابین به الجزایر (شمال آفریقا) افتادند، (تاریخ کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص 197 از دائره المعارف اسلام، ذیل کلمه کرد از ابن خلدون)
نام عشیره ای از اکراد شهرزور: پس از آنکه بغداد بدست هلاکو افتاد اکراد شهرزور راه فرار پیش گرفتند، جماعتی بمصر رفتند و از آن میان عشیرۀ لاوین و بابین به الجزایر (شمال آفریقا) افتادند، (تاریخ کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص 197 از دائره المعارف اسلام، ذیل کلمه کرد از ابن خلدون)
در پی چیزی شدن و پس چیزی رفتن از صراح و منتخب، و صاحب مزیل الاغلاط نوشته که این مصدر است بر وزن تفعیل بمعنی پیروی، مگر استعمال این مصدر بمعنی اسم فاعل درست است بمعنی پیروی کننده چنانچه جمع این فارسیان تابینان می آرند، (غیاث اللغات)، مؤلف فرهنگ نظام آرد: پائین ترین صاحب منصب فوجی، این لفظ نه فارسی است و نه ترکی و نه عربی، اما احتمال این است محرف لفظ تابین مصدر عربی باشد که یک معنیش پیروی کردن است، در تداول عوام، غیر صاحب منصب در نظام، شاید شکستۀ کلمه تابعین جمع تابع عربی باشد لکن تابین را بمعنی افراد نظامی و سربازان استعمال می کنند و آنرا به توابین جمع می بندند، یک فرد نظامی که صاحب منصبی نباشد مانند سرباز، مقابل درجه دار و صاحب منصب
در پی چیزی شدن و پس چیزی رفتن از صراح و منتخب، و صاحب مزیل الاغلاط نوشته که این مصدر است بر وزن تفعیل بمعنی پیروی، مگر استعمال این مصدر بمعنی اسم فاعل درست است بمعنی پیروی کننده چنانچه جمع این فارسیان تابینان می آرند، (غیاث اللغات)، مؤلف فرهنگ نظام آرد: پائین ترین صاحب منصب فوجی، این لفظ نه فارسی است و نه ترکی و نه عربی، اما احتمال این است محرف لفظ تابین مصدر عربی باشد که یک معنیش پیروی کردن است، در تداول عوام، غیر صاحب منصب در نظام، شاید شکستۀ کلمه تابعین جمع تابع عربی باشد لکن تابین را بمعنی افراد نظامی و سربازان استعمال می کنند و آنرا به توابین جمع می بندند، یک فرد نظامی که صاحب ِ منصبی نباشد مانند سرباز، مقابل درجه دار و صاحب منصب
قومی از هونها بودند که در اوایل قرن هفتم، در دورۀ قباد اول (501- 531 م)، بیستمین پادشاه ساسانی به ارمنستان و آسیا تاختند، در جنگ دوم قباد باروم شرقی جزو لشکر ایران سابیرها نیز بوده اند، (پروکوپیوس، از مارکوارت ایرانشهر ص 118)، رجوع به: کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان چ 1 ص 247، چ 2 ص 377 و بعد شود، قومی بودند که در قرن پنجم و ششم میلادی بین رود خانه قوبان و سلسلۀ جبال قفقاز سکونت داشتند، در اواسط قرن ششم بسوی ’رسنه’ و ’دنیپر’ مهاجرت کردند و در آن نواحی سکونت گزیدند، و نواحی جدید ’سابیریه’ یا ’سبریه’ نام گرفت، (از قاموس الاعلام ترکی)
قومی از هونها بودند که در اوایل قرن هفتم، در دورۀ قباد اول (501- 531 م)، بیستمین پادشاه ساسانی به ارمنستان و آسیا تاختند، در جنگ دوم قباد باروم شرقی جزو لشکر ایران سابیرها نیز بوده اند، (پروکوپیوس، از مارکوارت ایرانشهر ص 118)، رجوع به: کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان چ 1 ص 247، چ 2 ص 377 و بعد شود، قومی بودند که در قرن پنجم و ششم میلادی بین رود خانه قوبان و سلسلۀ جبال قفقاز سکونت داشتند، در اواسط قرن ششم بسوی ’رسنه’ و ’دنیپر’ مهاجرت کردند و در آن نواحی سکونت گزیدند، و نواحی جدید ’سابیریه’ یا ’سبریه’ نام گرفت، (از قاموس الاعلام ترکی)
پوست که بچه در آن بود، (مهذب الاسماء)، مشیمه که با بچه بیرون آید از زهدان، (منتهی الارب)، آن پوستی است که بچه در اوست و بیرون می آید با بچه، (شرح قاموس) (ترجمه صحاح) (تاج العروس) (صحاح)، پوستکی است تنک که بر بینی بچه باشد وقت زادن و آن باید دور کرده شود، و اگر آن را دور نکنند بچه بمیرد، (منتهی الارب)، پوست تنکی است بر بینی بچه که اگر بر داشته نشود نزد زائیدن مرده است بچه، (شرح قاموس) (تاج العروس)، نتاج، (منتهی الارب) (قطر المحیط) (اقرب الموارد) (ترجمه صحاح) (ترجمه قاموس) (تاج العروس)، شتران که برای نتاج باشند، (منتهی الارب) (قطر المحیط) (اقرب الموارد)، شتری است از برای زائیدن، (شرح قاموس) (ترجمه قاموس)، در حدیث می آید: تسعه اعشار الرزق فی التجاره والجزء الباقی فی السابیاء، (تاج العروس) (اقرب الموارد)، شتران بسیار، (منتهی الارب)، مال بسیار، (شرح قاموس) (قطر المحیط) (اقرب الموارد)، مال کثیر، و این معنی مجازی است، (تاج العروس)، مال بسیار و مراد از آن نوع مواشی است، (ترجمه قاموس)، گوسپندان بسیارنسل، (منتهی الارب)، گوسفندی است که بسیار شده است بچه های او، (تاج العروس) (شرح قاموس) (قطر المحیط)، رمه های گوسفندانی که نسل فراوان دارند، (ترجمه قاموس)، گوسفندان بسیار، (منتهی الارب)، خاک سوراخ موش دشتی، (منتهی الارب) (شرح قاموس) (قطر المحیط) (ترجمه صحاح)، خاکی که موش دشتی از لانه خارج میکند و بیرون میریزد، (ترجمه قاموس)
پوست که بچه در آن بود، (مهذب الاسماء)، مشیمه که با بچه بیرون آید از زهدان، (منتهی الارب)، آن پوستی است که بچه در اوست و بیرون می آید با بچه، (شرح قاموس) (ترجمه صحاح) (تاج العروس) (صحاح)، پوستکی است تُنک که بر بینی بچه باشد وقت زادن و آن باید دور کرده شود، و اگر آن را دور نکنند بچه بمیرد، (منتهی الارب)، پوست تُنکی است بر بینی بچه که اگر بر داشته نشود نزد زائیدن مرده است بچه، (شرح قاموس) (تاج العروس)، نتاج، (منتهی الارب) (قطر المحیط) (اقرب الموارد) (ترجمه صحاح) (ترجمه قاموس) (تاج العروس)، شتران که برای نتاج باشند، (منتهی الارب) (قطر المحیط) (اقرب الموارد)، شتری است از برای زائیدن، (شرح قاموس) (ترجمه قاموس)، در حدیث می آید: تسعه اعشار الرزق فی التجاره والجزء الباقی فی السابیاء، (تاج العروس) (اقرب الموارد)، شتران بسیار، (منتهی الارب)، مال بسیار، (شرح قاموس) (قطر المحیط) (اقرب الموارد)، مال کثیر، و این معنی مجازی است، (تاج العروس)، مال بسیار و مراد از آن نوع مواشی است، (ترجمه قاموس)، گوسپندان بسیارنسل، (منتهی الارب)، گوسفندی است که بسیار شده است بچه های او، (تاج العروس) (شرح قاموس) (قطر المحیط)، رمه های گوسفندانی که نسل فراوان دارند، (ترجمه قاموس)، گوسفندان بسیار، (منتهی الارب)، خاک سوراخ موش دشتی، (منتهی الارب) (شرح قاموس) (قطر المحیط) (ترجمه صحاح)، خاکی که موش دشتی از لانه خارج میکند و بیرون میریزد، (ترجمه قاموس)
یونانی تازی گشته سکبینه سکبینج پرزیکه از گیاهان دارویی یونانی تازی گشته پرزیکه از گیاهان دارویی صمغی که از گیاه سکبینه استخراج شود و در طب از آن به عنوان مقوی و قاعده آور و ضد تشنج استفاده میگردد. این صمغ دارای بوی نسبتا مطبوع است ولی مزه تلخ دارد و دارای خواص صمغ باریجه است، علف سکبینه گیاهی است پایا از تیره چتریان و دارای ساقه های ضخیم است ارتفاعش بین 1 تا 2 متر میرسد برگهایش سبز و پوشیده از کرکهای ریز است. گلهایش زرد و میوه اش به درازای 10 تا 12 میلیمتر و به قطر 2 میلیمتر است. دانه این گیاه را نیز در تداوی به کار برند و به نام حب السکبینج می نامند. گیاه مذبور در نواحی البرز و شمال ایران به فراوانی میروید سکوینه صغبین سکبنی سکبیج سکبینج
یونانی تازی گشته سکبینه سکبینج پرزیکه از گیاهان دارویی یونانی تازی گشته پرزیکه از گیاهان دارویی صمغی که از گیاه سکبینه استخراج شود و در طب از آن به عنوان مقوی و قاعده آور و ضد تشنج استفاده میگردد. این صمغ دارای بوی نسبتا مطبوع است ولی مزه تلخ دارد و دارای خواص صمغ باریجه است، علف سکبینه گیاهی است پایا از تیره چتریان و دارای ساقه های ضخیم است ارتفاعش بین 1 تا 2 متر میرسد برگهایش سبز و پوشیده از کرکهای ریز است. گلهایش زرد و میوه اش به درازای 10 تا 12 میلیمتر و به قطر 2 میلیمتر است. دانه این گیاه را نیز در تداوی به کار برند و به نام حب السکبینج می نامند. گیاه مذبور در نواحی البرز و شمال ایران به فراوانی میروید سکوینه صغبین سکبنی سکبیج سکبینج
جمع سابق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)، پیشینیان گذشتگان، در گذشتگان مردگان، (رجال) کسانی که با امیرالمومنین ع رجوع کردند و ایشان ابوالهیئم ابن تیهان جابربن عبدالله و جمعی دیگر بودند
جمع سابق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)، پیشینیان گذشتگان، در گذشتگان مردگان، (رجال) کسانی که با امیرالمومنین ع رجوع کردند و ایشان ابوالهیئم ابن تیهان جابربن عبدالله و جمعی دیگر بودند