معنی سابه - جستجوی لغت در جدول جو

سابه

لغت نامه دهخدا

سابه

فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساوه — تصویر ساوه

(پسرانه)

نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام دلاور تورانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از سایه — تصویر سایه

(دخترانه)

حامی، پناه، منطقه تاریک پشت هر جسم، تاریکی ای که به سبب جلوگیری از تابش مستقیم نور در جایی ایجاد می شود، تصویری از کسی یا چیزیکه هنگام واقع شدن او یا آن در برابر نور ایجاد می شود،

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از سامه — تصویر سامه

(دخترانه)

سوگند، پیمان

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از ساره — تصویر ساره

(دخترانه)

سارا

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از سابق — تصویر سابق

(پسرانه)

مربوط به گذشته، پیشین، مقدم، پیشی گیرنده، سبقت گیرنده، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی از اصحاب پیامبر (ص)

فرهنگ نامهای ایرانی

(حِ بَ)

رجوع به حسابت شود

لغت نامه دهخدا

(رُ بَ)

هر چیز که درته ظرف و یا نهر و یا رودخانه درد کند و رسوب نماید. (ناظم الاطباء). چیزی که ته نشین شود در ته چیزی

لغت نامه دهخدا

تصویری از سابع — تصویر سابع

هفتم هفتم هفتمین: فلک سابع

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سابغه — تصویر سابغه

زره فراخ، شتر ماده دراز سرین، بن دندان زشت

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سابغ — تصویر سابغ

دراز، بسنده، دراز نره

فرهنگ لغت هوشیار

مونث سابع جمع سابعات، شش یک عشر سادسه 60، 1 سادسه و هر سابعه به 60 ثامنه تقسیم میشود جمع سوابع

فرهنگ لغت هوشیار

تسو یک بیست و چهارم شبانروز، پارسی تازی گشته سایه در گذشته گذشت زمان را با سایه تیغه ای که در زمین فرو می کردند اندازه می گرفتند، درنگ جام (محمد مقدم در جستار مهر و ناهد) گاهنما، زمان با سر (س ور خاموش) پاس هاسر هاسره (سددر)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سابش — تصویر سابش

ترکی شهربان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سابر — تصویر سابر

شمشیر، تیغ

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سابحه — تصویر سابحه

مونث سابح شناور شنا کننده، کشتی، ستاره جمع سابحات سوابح

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سابح — تصویر سابح

شناور، شناگر، مرد شنا کننده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سابقه — تصویر سابقه

تقدم، حق پیشین، پیشی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ساحه — تصویر ساحه

واحد ساح: اسپانور درگاه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سابق — تصویر سابق

پیشین، پیشی گیرنده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ساقبه — تصویر ساقبه

مونث ساقب

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سابل — تصویر سابل

باران نیک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سابله — تصویر سابله

راه در نوردیده، رهگذر آینده رونده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ساده — تصویر ساده

بی نقش و نگار، قماش خالی از نقوش

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سافه — تصویر سافه

نادان، تشنه سخت تشنه

فرهنگ لغت هوشیار

عضو استوانه شکل گیاه و درخت که بخلاف ریشه در هوا بسمت بالا نمو میکند و حامل شاخه ها و برگها و گلها میباشد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از رابه — تصویر رابه

مادراندر زن پدر. مونث راب: زن پدر زن بابا مامندر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حسابه — تصویر حسابه

پایگاه یافتن نیک گهری

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ساحبه — تصویر ساحبه

باران سخت

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ساده — تصویر ساده

ابتدایی

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از سازه — تصویر سازه

فاکتور، بنا

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از سامه — تصویر سامه

شرط

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از سابق — تصویر سابق

پیشین

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از سابقه — تصویر سابقه

پیشینه

فرهنگ واژه فارسی سره