جدول جو
جدول جو

معنی سابادل - جستجوی لغت در جدول جو

سابادل(دِ)
شهری است در اسپانیا که در منطقۀ کاتالوئی (کتلونیه) و در ایالت بارسلون (برشلونه) و در 18 هزارگزی شمال غربی شهر بارسلون (برشلونه) و در کنار راه آهن آن شهر به ساراگوس (سرقسطه) واقع شده است. کارخانه های نساجی و چرم سازی و کاغذسازی و نوشابه سازی دارد وبعلت کثرت صنایع به ’منچستر کاتالونی’ معروف است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سابیدن
تصویر سابیدن
ساییدن، برای مثال به بالا ستاره بساید همی / تنش را زمین برگراید همی (فردوسی - ۲/۱۷۶ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابیده
تصویر سابیده
کوبیده و نرم شده، سوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سمباده
تصویر سمباده
سنباده، تکۀ کاغذ یا پارچه با سطح زبر که بیشتر در کارهای نجاری و نقاشی برای ساییدن چوب و تخته به کار می رود، آلومینی به صورت ذرات و به رنگ های سیاه، خاکستری یا سرخ و بسیار سخت که در اسید حل نشده، در حرارت هم ذوب نمی شود و برای صیقلی کردن و جلا دادن فلزات به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تکۀ کاغذ یا پارچه با سطح زبر که بیشتر در کارهای نجاری و نقاشی برای ساییدن چوب و تخته به کار می رود، آلومینی به صورت ذرات و به رنگ های سیاه، خاکستری یا سرخ و بسیار سخت که در اسید حل نشده، در حرارت هم ذوب نمی شود و برای صیقلی کردن و جلا دادن فلزات به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساباطی
تصویر ساباطی
نوعی نان نازک که بر روی تابه می پخته اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دانادل
تصویر دانادل
دانا و خردمند، آگاه و هوشیار، دل آگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سمباده
تصویر سمباده
سنگی سخت که در تیز کردن و جلا دادن شمشیر و کارد بکار میبرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابیده
تصویر سابیده
ساییده رنگ سابیده
فرهنگ لغت هوشیار
آلومینی است برنگهای خاکستری سرخ یا سیاه و بسیار سخت که برای صیقلی کردن و جلا بخشیدن به فلزلت به کار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلبادل
تصویر دلبادل
هواری (خیمه بزرگ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابنده
تصویر سابنده
آنکه چیزی را میساید و نرم میکند طحان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
معاوضه کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابیدن
تصویر سابیدن
در خور سابیدن ساییدنی
فرهنگ لغت هوشیار
جانوری از رده ذوحیاتین دمدار که خود تیره خاصی را به وجود آورده است. این جانور دارای قدی متوسط (حد اکثر 25 سانتی متر) و پوستی تیره رنگ با لکه های زرد تند میباشد. محل زندگی سمندر در اماکن نمناک تاریک و غارها و تغذیه وی از حشرات و کرمهاست. بدنش نسبتا فربه است و بدنی استوانه یی شکل ختم میشود. حیوانی است بی آزار ولی ماده ای لزج از پوست وی ترشح میشود که سوزاننده است سالامندرا سالا ماندر. توضیح گفته اند وی در آتش نمیسوزد و آن اغراق آمیز است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانادل
تصویر دانادل
خردمند، هوشیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابیدن
تصویر سابیدن
((دَ))
ساییدن، کوبیدن و نرم کردن، به هم مالیدن، سوهان زدن، صیقل دادن، لمس کردن، سابیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سنباده
تصویر سنباده
((سُ دِ))
آلومینی است به رنگ های خاکستری، سرخ یا سیاه و بسیار سخت که برای صیقلی کردن و جلا بخشیدن به فلزات به کار می رود، سمباده و سنباذج نیز گفته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
Reciprocal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
réciproque
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
相互的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
הדדי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
상호적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
karşılıklı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
timbal balik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
पारस्परिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
wzajemny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
reciproco
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
recíproco
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
wederzijds
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
взаємний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
взаимный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
wechselseitig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
recíproco
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
相互の
دیکشنری فارسی به ژاپنی