جدول جو
جدول جو

معنی زیگزاگ - جستجوی لغت در جدول جو

زیگزاگ
نوعی دوخت دندانه دار به صورت هفت و هشت های به هم پیوسته
تصویری از زیگزاگ
تصویر زیگزاگ
فرهنگ فارسی عمید
زیگزاگ
دندانه دار
تصویری از زیگزاگ
تصویر زیگزاگ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زیرزار
تصویر زیرزار
نالۀ ضعیف، بانگ حزین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریگزار
تصویر ریگزار
زمین سخت، زمین پوشیده از ریگ، زمین پر ریگ، ریگستان، زراغنگ، زراغن، زارغنگ، زاراغنگ
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان حومه بخش دستجرد خلجستان است که در شهرستان قم و شش هزارگزی جنوب باختر وشجرد واقع است و 310 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
زیزاءه، (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، رجوع به زیزاء شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
قریۀ بزرگی از قراء بلقا و گذرگاه حجاج است و حاجیان در آنجا توقف کنند. بازار و برکۀ بزرگی هم دارد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(زی / زَ)
زیزی ̍. زازیه. زمین درشت، پشتۀ خرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). زیزاه و زیزاءه (بکسرهما) مثله. (منتهی الارب) (آنندراج) ، پر مرغ یا کرانۀ پر. ج، زیازی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان حومه بخش خورموج شهرستان بوشهر است و 207 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
آواز حزین و آهسته، (از ناظم الاطباء)، آوازۀ ضعیف، مانند صدایی که از کباب شدن گوشت بر سر آتش برخیزد، (گنجینۀ گنجوی چ وحید) :
بر لحن چنگ و سازی کش زیرزار باشد
زیرش درشت باشد بم استوار باشد،
منوچهری،
اگر پای بط بر سر آرد چنار
بر او سینۀ بط زند زیرزار،
(گنجینۀ گنجوی چ وحید ص 283)
لغت نامه دهخدا
زمینی که همه آن ریگ باشد، (ناظم الاطباء)، ارض محصحصه، ریگ، ریگستان، ریگ بوم، رمله، (یادداشت مؤلف)، رجوع به ریگستان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زیزاء
تصویر زیزاء
زمین درشت، پشته خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریگزار
تصویر ریگزار
زمین پرریگ و پوشیده شده از ریگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریگزار
تصویر ریگزار
زمین پر از ریگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیگزاک
تصویر زیگزاک
نوعی دوخت دندانه دار شبیه به هفت و هشت های به هم پیوسته، مسیر یا امتدادی به صورت هفت و هشت
فرهنگ فارسی معین
رملستان، ریگستان، سنگلاخ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چوب های نازک که در دیوار ساختمان کاه گلی به کار رود
فرهنگ گویش مازندرانی