جدول جو
جدول جو

معنی زیچک - جستجوی لغت در جدول جو

زیچک
زویج، نوعی خوراک که از تکه های رودۀ گاو یا گوسفند پر شده از پیه و گوشت تهیه می شود، زونج، زنّاج، لکانه
تصویری از زیچک
تصویر زیچک
فرهنگ فارسی عمید
زیچک
(چَ)
زیجک. (ناظم الاطباء). همان زونج مرقوم، یعنی رودۀ گوسفند که خشک کنند و بریان سازند. (رشیدی). رودۀ گوسفند باشد که با برنج و گوشت و دیگر مصالح پر کرده خشک سازند و در زمستان به وقت حاجت می پزند و بخورند. (جهانگیری) (از برهان) (از غیاث). همان رودۀ گوسفند که آن را خشک کرده وبریان کنند و بخورند و به چندین تبدیل و تحریف و تصحیف بیان کرده اند. (انجمن آرا) (آنندراج). قیاس شود با زویچ و زویش. (از فرهنگ فارسی معین) :
کیپا و شیردان شده در خوان فراخ و تنگ
سختو و زیچک آمده بریان فراخ و تنگ.
بسحاق اطعمه (از جهانگیری).
، رودۀ برۀ شیرخواره که آن را پاک کرده در هم پیچیده بر سیخ کباب کنند. (غیاث). بعضی گویند رودۀ برۀ شیرخواره است که آن را پاکیزه کنند و در هم پیچند مانند نارنجی و چندی از آن را بر سیخ کشند و کباب کنند و آن را بریان فقرا خوانند. (برهان). رجوع به زیجک و زونج و زویخ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیچک
تصویر پیچک
(دخترانه)
گیاهی زینتی که ساقه ای بالا رونده دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چیچک
تصویر چیچک
(دخترانه)
گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
(پسرانه)
باهوش، جلد، از شخصیتهای شاهنامه، نام سالار موبدان درگاه ضحاک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زنچک
تصویر زنچک
زن بدکار، روسپی، فاحشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زینک
تصویر زینک
روی، فلزی که در گراورسازی به کار می رود و روی آن عکس می گیرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیچک
تصویر غیچک
سرود، غژک، گچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چیچک
تصویر چیچک
خال، آبله
روی، چهره، صورت، سیما، گونه، رخ، چهر، سج، محیّا، رخسار، عذار، غرّه، عارض، لچ، رخساره، خدّ، دیباچه، دیمه، دیمر، گردماه، دیباجه، وجنات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
زرنگ، باهوش، هوشیار، عاقل و دانا
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی صحرایی با برگ های کوچک دندانه دار و گل هایی به شکل زنگوله و به رنگ آبی، سفید یا سرخ کم رنگ. بیشتر در کشتزارها می روید و روی زمین می خزد یا به گیاه های مجاور خود می پیچد و بالا می رود و به هر گیاهی که بپیچد آن را پژمرده و خشک می کند، هر چیز پیچیده و گلوله شده از نخ، ابریشم و مانند آن، انواع گیاهان که به درختان و اشیای مجاور خود بپیچند و بالا بروند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چیچک
تصویر چیچک
ترکی گل
فرهنگ لغت هوشیار
دانا و حکیم و فهیم و صاحب هوش با فهم هوشیار صاحب فراست، فولاد جوهر دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیچک
تصویر غیچک
کمانچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیچک
تصویر قیچک
پارسی است کچک پکاوج غژک غجک از سازها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیچک
تصویر لیچک
عشقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زینک
تصویر زینک
روی، فلزی که گراور سازان روی آن عکس گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
پیچ کوچک پیچ خرد، سربندزنان مقنعه: و از طرفی بازیگاه دستمال و سماع خانه دستار چنان گرم شد که مقنعه سرانداز و پیچک رقاص گشته، گروهه ریسمان و ابریشم استوانه ای که بدور آن سم یا نخ پیچیده شود بوبین کویل، انگشتری بی نگین که از شاخ و استخوان سازند، گیاهی از تیره پیچکیان که پایا میباشد و دارای گونه های متعدد است و برگهایش سر نیزه یی و دندانه دار است و گلهایش بشکل زنگوله است و بیشتر آبی رنگ و دارای جام 5 قسمتی است. گونه های این گیاه بحد وفور در ایران و آسیای صغیر میروید. شیرابه آن در تداوی بعنوان مسهل استعمال میشده است لوایه حشیشه مهبوله بروچیچکینیلوفر، کتوس، دار دوست -8 عشقه. یا پیچک باغی. نیلوفر باغی. یا پیچک دیواری. مو چسب 0 یا پیچک صحرایی. نیلوفر صحرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زینک
تصویر زینک
روی، فلزی که روی آن عکس بگیرند و در چاپ و گراور سازی از آن استفاده کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قیچک
تصویر قیچک
((چَ))
غیچک. غچک. غجک. غژک، نوعی کمانچه، یکی از آلات موسیقی که کاسه کوچک و دسته بلند دارد و با آرشه نواخته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
((رَ))
باهوش، زرنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیچک
تصویر پیچک
((چَ))
گیاهی است رونده با برگ های ریز دندانه دار و گل هایی به رنگ سفید، آبی و بنفش که دور درختان یا گیاهان دیگر می پیچند و بالا می روند، هر چیز پیچیده شده و گلوله شده مانند گلوله نخ و ابریشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
عاقل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
Astute, Shrewd, Witty
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
astucieux, spirituel
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
проницательный , остроумный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
scharfsinnig, witzig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
проникливий , розумний , дотепний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
bystry, dowcipny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
精明的 , 机智的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
astuto, espirituoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
astuto, spiritoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
astuto, ingenioso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
scherpzinnig, slim, geestig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
चतुर
دیکشنری فارسی به هندی