شهریست در دریا که عذرارا در وی بخواستند کشت. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 404) (از اوبهی). نام شهری. (ناظم الاطباء) : ز دریا به خشکی برون آمدند ز بر بر سر زیغنون آمدند. عنصری (از لغت فرس ایضاً). رجوع به زیفنون شود
شهریست در دریا که عذرارا در وی بخواستند کشت. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 404) (از اوبهی). نام شهری. (ناظم الاطباء) : ز دریا به خشکی برون آمدند ز بر بر سر زیغنون آمدند. عنصری (از لغت فرس ایضاً). رجوع به زیفنون شود
بسیار فن. صاحب هنرها. صاحب فن ها. دانای به فن ها. خداوند هنرها. خداوند فندها. مقابل ذوفن: آن ذوفنی که تا بکنون هیچ ذی فنون هرگز بر او بکار نبرده ست هیچ فن. فرخی. ای ذونسب باصل در و ذوفنون بعلم کامل تو در فنون زمانه چو یک فنی. منوچهری. خجسته ذوفنونی رهنمونی که در هر فن بود چون مرد یک فن. منوچهری. در آن انگبین خانه بینی چو نحل بجوش آمده ذوفنونان فحل چو هرذوفنونی بفرهنگ و هوش بسا یک فنان را که مالیده گوش. نظامی. بصد فن گر نمائی ذوفنونی نشایدبرد ازین ابلق حرونی. نظامی. به اندک عمر شد دریا درونی بهر فنی که گفتی ذوفنونی. نظامی. چون خوب کم از بد فزون به ذی فن بجهان ز ذوفنون به. نظامی. تو ای عطار اگر چه دل نداری ولیکن اهل دل راذوفنونی. عطار. منگر تو بدانکه ذوفنون آید مرد در عهد نگاه کن که چون آید مرد از عهدۀ عهد اگر برون آید مرد از هر چه گمان بری فزون آید مرد. (؟) بهر این فرموده است آن ذوفنون رمز نحن آلاخرون السابقون. مولوی. چشم تو ز بهر دلربائی در کردن سحر ذوفنون باد. حافظ
بسیار فن. صاحب هنرها. صاحب فن ها. دانای به فن ها. خداوند هنرها. خداوند فندها. مقابل ذوفن: آن ذوفنی که تا بکنون هیچ ذی فنون هرگز بر او بکار نبرده ست هیچ فن. فرخی. ای ذونسب باصل در و ذوفنون بعلم کامل تو در فنون زمانه چو یک فنی. منوچهری. خجسته ذوفنونی رهنمونی که در هر فن بود چون مرد یک فن. منوچهری. در آن انگبین خانه بینی چو نحل بجوش آمده ذوفنونان فحل چو هرذوفنونی بفرهنگ و هوش بسا یک فنان را که مالیده گوش. نظامی. بصد فن گر نمائی ذوفنونی نشایدبرد ازین ابلق حرونی. نظامی. به اندک عمر شد دریا درونی بهر فنی که گفتی ذوفنونی. نظامی. چون خوب کم از بد فزون به ذی فن بجهان ز ذوفنون به. نظامی. تو ای عطار اگر چه دل نداری ولیکن اهل دل راذوفنونی. عطار. منگر تو بدانکه ذوفنون آید مرد در عهد نگاه کن که چون آید مرد از عهدۀ عهد اگر برون آید مرد از هر چه گمان بری فزون آید مرد. (؟) بهر این فرموده است آن ذوفنون رمز نحن آلاخرون السابقون. مولوی. چشم تو ز بهر دلربائی در کردن سحر ذوفنون باد. حافظ
معرب یونانی ’زیزوفوس’. (از دزی ج 1 ص 619) (از فرهنگ فارسی معین). در دمشق به نوعی غبیرا اطلاق شود که میوه نمیدهد. (از دزی ایضاً). نوعی از درخت سنجد است که در دمشق بر نمیدهد و گویند غبیرا است. (از اختیارات بدیعی). به لاتینی ’تیلیا’ از تیره ’تیلیاسه’ و از درختان نواحی معتدل است. چوبش سفید و ترد و سبک است و مطبوخ گل آن عرق آور است. (از لاروس). گیاهی است از تیره پنیرکیان که بصورت درخت زیبایی است که در جنوب شرقی فرانسه و پیرنه می روید. پوست تنه آن در انواع جوان به رنگ خاکستری شفاف ولی در درختان مسن دارای شکافهای فراوان میگردد. برگهایش منفرد کامل و دندانه دار و به شکل قلب در قاعده قرار دارند ولی برگهای انتهای ساقه نوک تیزند. گلها برنگ سفید و هر یک مرکب از 5 کاسبرگ زودافت و 5 گلبرگ وتعداد بسیاری پرچم و یک تخمدان پنج خانه ای است. توضیح اینکه همین کلمه است که به صورت زیرفون تحریف شده. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به زیرفون و لکلرک ج 2 ص 232 و گیاه شناسی گل گلاب و درختان جنگلی ایران شود
معرب یونانی ’زیزوفوس’. (از دزی ج 1 ص 619) (از فرهنگ فارسی معین). در دمشق به نوعی غبیرا اطلاق شود که میوه نمیدهد. (از دزی ایضاً). نوعی از درخت سنجد است که در دمشق بر نمیدهد و گویند غبیرا است. (از اختیارات بدیعی). به لاتینی ’تیلیا’ از تیره ’تیلیاسه’ و از درختان نواحی معتدل است. چوبش سفید و ترد و سبک است و مطبوخ گل آن عرق آور است. (از لاروس). گیاهی است از تیره پنیرکیان که بصورت درخت زیبایی است که در جنوب شرقی فرانسه و پیرنه می روید. پوست تنه آن در انواع جوان به رنگ خاکستری شفاف ولی در درختان مسن دارای شکافهای فراوان میگردد. برگهایش منفرد کامل و دندانه دار و به شکل قلب در قاعده قرار دارند ولی برگهای انتهای ساقه نوک تیزند. گلها برنگ سفید و هر یک مرکب از 5 کاسبرگ زودافت و 5 گلبرگ وتعداد بسیاری پرچم و یک تخمدان پنج خانه ای است. توضیح اینکه همین کلمه است که به صورت زیرفون تحریف شده. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به زیرفون و لکلرک ج 2 ص 232 و گیاه شناسی گل گلاب و درختان جنگلی ایران شود
نوعی از درخت سنجد است و آنرا ثمر و میوه نمی باشد و بیشتر در دمشق (یافت میشود. سرد و خشک است و در قابضات بکار برند. (برهان) (آنندراج). محرف زیزفون. (فرهنگ فارسی معین). درختی بی بار و شبیه به درخت سنجد و یا درختی که به لاتینی تیلیا و به فرانسه تیلول گویند و در شام و فرنگستان فراوان و چوب آنرا که سبک و سست است در نجاری بکار می برند و گل آن معطر و از ادویۀ محرک و معرق و ضد تشنج و در طب بیشتر بطور مطبوخ استعمال میشود. زیزفون. نرمدار. نمدار. گاوکهل. کپ. کف. پالاد. پالاس. کاه. کدر. کدا. کیو. خلامور. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به جنگل شناسی ساعی و گیاه شناسی گل گلاب و زیزفون شود
نوعی از درخت سنجد است و آنرا ثمر و میوه نمی باشد و بیشتر در دمشق (یافت میشود. سرد و خشک است و در قابضات بکار برند. (برهان) (آنندراج). محرف زیزفون. (فرهنگ فارسی معین). درختی بی بار و شبیه به درخت سنجد و یا درختی که به لاتینی تیلیا و به فرانسه تیلول گویند و در شام و فرنگستان فراوان و چوب آنرا که سبک و سست است در نجاری بکار می برند و گل آن معطر و از ادویۀ محرک و معرق و ضد تشنج و در طب بیشتر بطور مطبوخ استعمال میشود. زیزفون. نرمدار. نمدار. گاوکُهُل. کُپ. کَف. پالاد. پالاس. کاه. کدُر. کَدا. کیو. خلامور. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به جنگل شناسی ساعی و گیاه شناسی گل گلاب و زیزفون شود
به جان آوردن. حیات دادن. (ناظم الاطباء). زندگی دادن: بدانکه روزی دهنده بندگان منم اگر خواهم ترا بمیرانم و اگر خواهم بزیانم. توبه کن. (قصص الانبیاء ص 100). بفضل خویش مسلمان زیان مرا یارب بری مکن ز مسلمانی ار بری جانم. سوزنی (از فرهنگ رشیدی). رجوع به زی و زیستن شود
به جان آوردن. حیات دادن. (ناظم الاطباء). زندگی دادن: بدانکه روزی دهنده بندگان منم اگر خواهم ترا بمیرانم و اگر خواهم بزیانم. توبه کن. (قصص الانبیاء ص 100). بفضل خویش مسلمان زیان مرا یارب بری مکن ز مسلمانی ار بری جانم. سوزنی (از فرهنگ رشیدی). رجوع به زی و زیستن شود
یونانی تازی گشته کپ از گیاهان ماده شتر تندرو زیبال در پارسی به هر چهار پای تند رو گویند گیاهی است از تیره پنیرکیان که به صورت درخت زیبایی است که در جنوب شرقی فرانسه و پیرنه میروید پوست تنه آن در انواع جوان برنگ خاکستری شفاف ولی در درختهای مسن دارای شکافهای فراوان میگردد. برگهایش منفرد کامل و دندانه دار و به شکل قلب در قاعده قرار دارند ولی برگهای انتهای ساقه نوک تیزند. گلها به رنگ سفید و هر یک مرکب مرکب از 5 کاسبرگ زود افت و 5 گلبرگ و تعداد بسیاری پرچم و یک تخمدان پنج خانه یی است. توضیح: همین کلمه است که به صورت زیرفون تحریف شده
یونانی تازی گشته کپ از گیاهان ماده شتر تندرو زیبال در پارسی به هر چهار پای تند رو گویند گیاهی است از تیره پنیرکیان که به صورت درخت زیبایی است که در جنوب شرقی فرانسه و پیرنه میروید پوست تنه آن در انواع جوان برنگ خاکستری شفاف ولی در درختهای مسن دارای شکافهای فراوان میگردد. برگهایش منفرد کامل و دندانه دار و به شکل قلب در قاعده قرار دارند ولی برگهای انتهای ساقه نوک تیزند. گلها به رنگ سفید و هر یک مرکب مرکب از 5 کاسبرگ زود افت و 5 گلبرگ و تعداد بسیاری پرچم و یک تخمدان پنج خانه یی است. توضیح: همین کلمه است که به صورت زیرفون تحریف شده
گیاهی است از تیره پنیرکیان، برگ هایش منفرد کامل و دندانه دار و به شکل قلب در قاعده قرار دارند ولی برگ های انتهای ساقه نوک تیزند و گل هایش به رنگ سفید است. ضح. همین کلمه است که به صورت «زیرفون» تحریف شده
گیاهی است از تیره پنیرکیان، برگ هایش منفرد کامل و دندانه دار و به شکل قلب در قاعده قرار دارند ولی برگ های انتهای ساقه نوک تیزند و گل هایش به رنگ سفید است. ضح. همین کلمه است که به صورت «زیرفون» تحریف شده