جدول جو
جدول جو

معنی زیرآبکی - جستجوی لغت در جدول جو

زیرآبکی
(بَ)
به نهانی. در جایی به آب فروشدن و در جایی دیگر سر برآوردن شناگران. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نوعی شناست که شناوران بدان ترتیب در زیر آب راه پیمایند و از جایی در آب سر فروبرده از جای دیگر سر برآورند. گاه در مقام مزاح و استعاره ’زیرآبکی رفتن’ بمعنی کار پنهانی کردن و یواشکی عملی را انجام دادن استعمال میشود. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
زیرک بودن، هوشیاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیرآبی
تصویر سیرآبی
سیری از آب، کنایه از طراوت و آبداری
فرهنگ فارسی عمید
زیرآبکی، (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده)، رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(آ یِ)
دهی از دهستان آورزمان شهرستان ملایر است که 302 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان نقاب است که در بخش جغتای شهرستان سبزوار واقع است و 388 تن سکنه دارد، مزار پیر خواجه نجم الدین در این ده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)، رجوع به تاریخ غازان چ کارل یان ص 19 و 20 شود
شهری است در اقصای بنگاله، (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سیرآب بودن، در نهایت سیرآب شدن، ری، (ترجمان القرآن)، طراوت و تازگی:
چو آب از اعتدال افزون نهد گام
ز سیرآبی بفرق آرد سرانجام،
نظامی،
سیرآبی سبزه های نوخیز
از لؤلؤ تر زمردانگیز،
نظامی،
منتهای کمال نقصانست
گل بریزد بوقت سیرآبی،
سعدی،
، آبداری، رطوبت، سیری از شرب آب، (ناظم الاطباء)،
شکنبۀ پخته، سیرابی، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نوعی از طعام که آش است، (غیاث)، زیربا، زیره با: پسر فضل بر عادت آن شب از همه چیزها بخورد و زیربای معقد ساخته بودند همه بکار داشت ... دیگر روز جاثلیق بیامد و قاروره بخواست و بنگریست، رویش برافروخت و گفت ... ترا از ترشیها و لبنیات نهی کرده ام تو زیربای خوری، (چهارمقالۀ نظامی عروضی چ معین چ زوار ص 131)، رجوع به زیره با و زیربا شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی از دهستان لاورکبکان است که در بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع است و 142 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 35هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 8500 گزی خاور شوسۀ مهاباد به سردشت، محلی کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 157 تن است، آب آن از رود خانه مهاباد تأمین میشود، محصول عمده آن توتون، چغندر و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زیر آبکی
تصویر زیر آبکی
در جائی به آب فروشدن و در جایی دیگر سر بر آوردن شناگران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
با هوش بودن هوشیاری صاحب فراست بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیرخاکی
تصویر زیرخاکی
((ص نسب. اِ.))
اشیای عتیقه که از زیر خاک بیرون آورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
((رَ))
هوشیاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
کیاست
فرهنگ واژه فارسی سره
درخفا، زیرپرده، زیرجلی، نهانی
متضاد: آشکارا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
Adroitness, Foxiness, Wit, Wittiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
adresse, ruse, esprit
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نوعی خورشت که سیر از مواداصلی آن است
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
Geschicklichkeit, Schlauheit, Witz, Schlagfertigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
спритність , хитрість , дотепність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
zręczność, przebiegłość, dowcip, błyskotliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
灵巧 , 狡猾 , 机智
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
destreza, astúcia, sagacidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
destrezza, furbizia, arguzia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
destreza, astucia, ingenio, ingeniosidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
ловкость , хитрость , остроумие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
behendigheid, sluwheid, geestigheid, gevatheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
चतुराई , चालाकी , चतुराई , बुद्धिमानी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
kecakapan, kelicikan, kecerdikan, kecerdasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
능숙함 , 교활함 , 재치
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
זריזות , ערמומיות , פִּקְּחוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
器用さ , 狡猾 , 機知
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
beceriklilik, kurnazlık, zeka
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
ustadi, ujanja, akili
دیکشنری فارسی به سواحیلی