جدول جو
جدول جو

معنی زیرخاکی

زیرخاکی((ص نسب. اِ.))
اشیای عتیقه که از زیر خاک بیرون آورند
تصویری از زیرخاکی
تصویر زیرخاکی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با زیرخاکی

زیرسازی

زیرسازی
شفته ریزی، سنگ چینی و هموار ساختن قسمت های زیر جاده که بعد روی آن آسفالت یا شن ریزی شود
زیرسازی
فرهنگ فارسی عمید

زیرآبکی

زیرآبکی
به نهانی. در جایی به آب فروشدن و در جایی دیگر سر برآوردن شناگران. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نوعی شناست که شناوران بدان ترتیب در زیر آب راه پیمایند و از جایی در آب سر فروبرده از جای دیگر سر برآورند. گاه در مقام مزاح و استعاره ’زیرآبکی رفتن’ بمعنی کار پنهانی کردن و یواشکی عملی را انجام دادن استعمال میشود. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا

زیرخوابی

زیرخوابی
مفعول واقع شدن در مباشرت جنسی و این لفظ اعم از بغل خوابی است، چه بغل خوابی بیشتر بل همیشه در مورد جنس مخالف استعمال می شود. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا

زیرپایی

زیرپایی
یعنی کفش، و این موضوع اهل هند است، در ولایت دو قسم باشد یکی کفش چپا و آن بلند بود و دوم را سرپایی و راسته گویند، (آنندراج)، مقابل باری: قاطری زیرپایی، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، چیزی از چوب که در زیر میز نهند و گاه نشستن پای بر آن گذارند تا سردی و رطوبت کف اطاق به پای نرسد، (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، چیزهایی است جعبه مانند از چوب که روی آن کاملاً بسته نیست و شکافهای موازی دارد و زیر میز کار و میز تحریر میگذارند تا پشت میزنشین پای خود را روی آن بگذارد، (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا

زیرپاکشی

زیرپاکشی
به لطائف حیل و فریب کسی را به گفتن رازهای خود واداشتن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

خرخاکی

خرخاکی
جانوریست که از شاخه بند پاییان جزو رده سخت پوستان که بدنش از حلقات متعدد کیتینی پوشیده شده و بزرگیش باندازه یک دانه باقلا یا کمی کوچکتر است و دارای پاهای متعدد کوتاه میباشد و در چاهای تاریک و نمناک بسر میبرد و از بقایای حوراکیها و مواد آلی تغذیه میکند خرک خاکی خر خدا هدبه پریا
فرهنگ لغت هوشیار