جدول جو
جدول جو

معنی زیحله - جستجوی لغت در جدول جو

زیحله
(زَ حَ لَ)
نوعی از رفتار و تکبر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نوعی از رفتار تکبرآمیز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَنْ نَ)
مرد درنگ کار و سست در حاجت که طلب کرده شود بسوی آن. (منتهی الارب). مرد درنگ کار و سست در اجرای حاجتی که از وی طلب کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ مَ / مُ لَ / لِ)
کجاوه مانندی باشد که پر از میوه و سبزی و امثال آن کنند و بر پشت چاروا بندندو از جایی به جایی برند. (برهان) (از جهانگیری) (ازفرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج). صندوقی چوبین که از میوه و سبزی پر کرده بر پشت چارپایان ازجایی به جایی حمل کنند. (ناظم الاطباء) :
زیمله بر تو نهاده ست آن خسیس
چون کشی گر خر نگشتی زیمله.
ناصرخسرو (دیوان ص 385).
، بعضی بمعنی بار گفته اند و این نیز به بیت (شاهد معنی قبل) مناسبت دارد. (فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(زُ حَ لَ)
زنی که از کارها دوری جوید. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). زنی که خود را از کاردور دارد و گرد آن نگردد. (منتهی الارب) (از متن اللغه) (از ناظم الاطباء) ، مردی که از کارها دوری جوید. (اقرب الموارد) ، مردی که در بلاد بگردش نپردازد، زحفه نیز گویند. (از محیط المحیط). مردی که سیاحت بلاد نکند و سفر نگزیند. (منتهی الارب). مردی که نمیرود در زمین. (ترجمه قاموس). مردی که سیاحت بلاد نکند و سفر ننماید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زُ حَ لَ)
جانوری است که در سوراخ از طرف دم در آید. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از متن اللغه) (ناظم الاطباء). جانوری است که درمی آید بسوراخ خود از طرف دبر. (ترجمه قاموس)
لغت نامه دهخدا
(زَ لَ)
شهری است در لبنان واقع در 54 کیلومتری شرق بیروت بر دامنۀ قسمت شرقی کوههای لبنان. ارتفاع آن از سطح دریا 95 متر است و رود بردونی از میان آن میگذرد. زحله مرکز ’بقاع’ و از لحاظ کشاورزی دارای اهمیت فراوانست. قهوه خانه های زیبایی که در این شهر بر کناره های رود بردونی ساخته شده مشهور است. زحله در روزگار عثمانیان بنیاد گردید و شمارۀ اهالی آن بسال 1953، 30 هزار تن بوده اند. (از الموسوعه العربیه). رجوع به قاموس الاعلام ترکی، ملحقات المنجد و دائره المعارف بستانی شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
شهر ولایت توقاد که در قسمت مرکزی ترکیۀ آسیایی و بر کنار رود یشیل ایرماق واقع است و 15167 تن سکنه دارد. درجنگی که در سال 47 قبل از میلاد بین فارناکس دوم (شاه پونتوس) با یولیوس (ژولیوس) قیصر روی داد فارناکس مغلوب شد و قیصر پیام معروف خود ’آمدم، دیدم، پیروز شدم’ را به سنای روم فرستاد. (از دایره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زیمله
تصویر زیمله
((زَ یْ مَ))
کجاوه مانندی که برای حمل بار بر پشت الاغ می بستند
فرهنگ فارسی معین
مکانی در روستایی زیارت گرگان، محکم و سفت
فرهنگ گویش مازندرانی