جدول جو
جدول جو

معنی زیبارخ - جستجوی لغت در جدول جو

زیبارخ
(دخترانه)
آنکه چهره ای زیبا دارد، زیبا
تصویری از زیبارخ
تصویر زیبارخ
فرهنگ نامهای ایرانی
زیبارخ
(رُ)
زیباروی. (از فهرست ولف). جمیل. نکوروی:
سمن بوی وزیبارخ و ماهروی
چو خورشید دیدار و چون مشک بوی.
فردوسی.
برخ شد کنون چون گل ارغوان
سهی قد و زیبارخ و پهلوان.
فردوسی.
اگر زیبارخی رفت از کنارت
ازو زیباتر اینک ده هزارت.
نظامی.
همچنان نامه کرد بر سقلاب
خواست زیبارخی چو قطرۀ آب.
نظامی.
همه زیبارخ و موزون و دمساز
همه دستان سرا و نکته پرداز.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زیبارو
تصویر زیبارو
خوب رو، خوب صورت، خوشگل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
زیبا بودن، خوبی، خوشگلی
فرهنگ فارسی عمید
زیباروی، خوشروی و خوب صورت، (ناظم الاطباء)، خوبروی، (آنندراج) :
زیبارویی بدین نکویی
و آنگاه بدین برهنه رویی،
نظامی،
مهر آن دختران زیباروی
در دلش جای کرد موی بموی،
نظامی،
جوانی دید زیباروی بر در
نمودار جهانداریش در سر،
نظامی،
از این سروبالایی کش خرامی زیباروی، (سندبادنامه ص 212)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
دیباروی. که چهره ای دارد چون دیبا از لطافت و زیبائی:
یادم از آن لعبت دیبارخان
کز لب خود دادی حلوای من.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
ثفل روغن زیتون، پس از آنکه آنرا در ظرف مسی آنقدر بجوشانند تا غلیظ شود و سپس بفشارند، مسکن درد مفاصل و نقرس و استسقا است ... (از تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 189)، به این معنی در تحفه زیناد آمده است، رجوع به زیناد شود
لغت نامه دهخدا
قضایی است در عراق عرب، لواء اربل که 15990 تن سکنه دارد و آن شامل دو ناحیه است: بارزان و مزوری بالا، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زنباره
تصویر زنباره
زن دوست
فرهنگ لغت هوشیار
حالت و کیفیت زیبا. توضیح: عبارت است از نظم و هماهنگی که همراه عظمت و پاکی در شیئی وجود دارد و عقل و تخیل و تمایلات عالی انسان را تحریک کند و لذت و انبساط پدید آورد و آن امری است نسبی. یا زیبایی اندام تناسب مجموعه اندام که برای حصول تمرینات خاصی وجود دارد و مسابقاتی هم برای بهترین فرد ازین لحاظ ترتیب دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنباره
تصویر زنباره
((زَ رِ))
زن باز، مردی که آمیزش با زنان را بسیار دوست دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
جمال
فرهنگ واژه فارسی سره
جمیل، خوشگل، زیبا، قشنگ، نیک منظر، وجیه
متضاد: زشت رو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
جمالٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
Beautifulness, Beauty, Cuteness, Fanciness, Gorgeousness, Handsomeness, Loveliness, Prettiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
beauté, mignonnerie, élégance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
красота , милота , изысканность , привлекательность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
아름다움 , 귀여움 , 우아함 , 아름다움 , 잘생김
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
خوبصورتی , پیاری , خوبصورتی , خوبصورتی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
সৌন্দর্য , মিষ্টতা , শৌখিনতা , সৌন্দর্য , সুনান্দর্য , সৌন্দর্য , সৌন্দর্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
ความงาม , ความน่ารัก , ความสง่างาม , ความหล่อ , ความสวยงาม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
uzuri, urembo, ustaarabu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
güzellik, sevimlilik, zarafet, yakışıklılık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
美しさ , かわいさ , 優雅さ , かわいらしさ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
יופי , חמידות , אלגנטיות , יָפִי , יָפֵה , יוֹפִי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
सुंदरता , शान , सुंदरता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
keindahan, kelucuan, keanggunan, kecantikan, ketampanan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
Schönheit, Niedlichkeit, Eleganz
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
schoonheid, schattigheid, elegantie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
belleza, ternura, elegancia, hermosura
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
bellezza, dolcezza, eleganza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
beleza, fofura, elegância
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
美丽 , 可爱 , 华丽 , 英俊
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
краса , милота , елегантність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
piękno, słodycz, elegancja, piękność, przystojność, uroda
دیکشنری فارسی به لهستانی