- زی
- جان و حیات زندگی را گویند که نفس و روح است، زیست، حیات
معنی زی - جستجوی لغت در جدول جو
- زی
- هیئت، شکل، شکل لباس، طرز پوشاک
- زی
- به طرف، به جانب، به سوی، نزدیک، نزد، حد و اندازه
زینده، پسوند متصل به واژه به معنای زندگی کننده مثلاً آبزی
- زی
- سوی، طرف
- زی
- هیئت، شکل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام نویسنده ای عرب، او نخستین نویسنده عرب است که به سبک نویسندگان اروپایی مطالب علمی وتاریخی اسلامی را به صورت رمان منتشر کرد
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
زیتون (عربی) + خاتون (فارسی)، مرکب از زیتون + خاتون (بانو)، نام همسر ارسلان شاه پادشاه کرمآنکه زنی بسیار خردمند و خیر بود
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
میوه بیضی شکل سفت و گوشتی که رنگ ان در مراحل مختلف رشد از سبز تا بنفش و سیاه تغییر می کند
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
بهترین زنان، زیباترین زنان، زیب (فارسی) + نسا (عربی)، نام دختر پادشاه هند که به ادبیات فارسی وعربی علاقه زیادی داشت و قرآن را حفظ بود