جدول جو
جدول جو

معنی زی

زی
(زی / زَ / زِ)
جان و زندگی را گویند. (جهانگیری). جان و حیات و زندگی را گویندکه نفس و روح است و به این معنی به کسر اول هم آمده است چنانکه در امر به این معانی گویند ’دیر زی’، یعنی بسیار بمان و پیوسته زنده باش. (برهان). اسم از زیستن و نیز امر از آن. (حاشیۀ برهان چ معین). بمعنی جان و حیات و زندگانی. (انجمن آرا) (آنندراج). جان و حیات و زندگی و روح و نفس و معاش. (ناظم الاطباء). زندگانی. (صحاح الفرس). زیست. حیات. امر از زیستن. زندگانی کن: دیر زی. (فرهنگ فارسی معین) :
بهمنجنه است خیز می آر ای چراغ زی
تا برچنیم گوهر شادی ز گنج می.
مختار غزنوی (از انجمن آرا).
چون عکس غنچه شمع شبستان باغ شد
در روز عیش خیز ومی آر ای چراغ زی.
سیدذوالفقار شیروانی (از انجمن آرا).
رجوع به زیستن شود
لغت نامه دهخدا