جدول جو
جدول جو

معنی زکید - جستجوی لغت در جدول جو

زکید
خسته و آزرده و رنجیده
تصویری از زکید
تصویر زکید
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زکیدن
تصویر زکیدن
از روی خشم سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکیدن
تصویر زکیدن
سخن گفتن زیر لب از روی خشم و دلتنگی، با خود حرف زدن از سر قهر و غضب، غر و لند کردن، ژکیدن، رکیدن، لند لند کردن، لندیدن، غر غر کردن، دندیدن، دندش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زکیدن
تصویر زکیدن
((زَ دَ))
از روی خشم و دلتنگی با خود حرف زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زکیه
تصویر زکیه
(دخترانه)
مؤنث زکی، پاک، طاهر، پارسا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زاید
تصویر زاید
فزون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زاید
تصویر زاید
فراوان، بسیار نمو کننده، افزون شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکیه
تصویر زکیه
زمین برومند و پاک، مونث زکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکین
تصویر زکین
زیرک هشیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکند
تصویر زکند
کاسه سفالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغید
تصویر زغید
درمانده در سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهید
تصویر زهید
بسیار پارسا اهرو اشوک اندک، تنگخو، کمخوار، رودبار تنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکید
تصویر اکید
استوار، محکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکیه
تصویر زکیه
مؤنث واژۀ زکی، پاک، پاکیزه، پاک از گناه، پارسا، نیکوکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکید
تصویر مکید
بدسگال چاره گر حیله کردن دستان ساختن، حیله گری چاره گری: (شیر را آزمودم و اندازه زور و قوت او معلوم کرد و رای و مکیدت او بدانست و در هر یک خللی تمام و ضعفی شایع دیدم) (کلیله. مصحح مینوی. 89)، جمع مکاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکید
تصویر اکید
محکم، استوار، دستور قطعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاید
تصویر زاید
اضافه، غیرلازم، فراوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زکیه
تصویر زکیه
((زَ یِّ))
مؤنث زکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زکند
تصویر زکند
((زُ کَ))
کاسه سفالین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زکند
تصویر زکند
کاسۀ سفالی، برای مثال مدح تو را به هزل نبردم به سر از آنک / نوشیدن رحیق نیاید خوش از زکند (سوزنی- مجمع الفرس - زکند)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکید
تصویر اکید
محکم، استوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زکی
تصویر زکی
(پسرانه)
پاک، طاهر، پارسا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زید
تصویر زید
(پسرانه)
نام یکی از اصحاب پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زکی
تصویر زکی
پاکیزه، پاک از فساد، طیب، طاهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زید
تصویر زید
افزون کردن، افزون شدن، نمو دادن، نامی از نامهای مردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکی
تصویر زکی
پاک، پاکیزه، پاک از گناه، پارسا، نیکوکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زید
تصویر زید
افزون شدن، افزون کردن، نامی از نام های مردان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کید
تصویر کید
مکر، حیله، فریب، گول، قلّاشی، خدعه، روغان، ترب، حقّه، ستاوه، دلام، ریو، نیرنگ، شکیل، کلک، خاتوله، تزویر، نارو، تنبل، احتیال، شید، ترفند، دستان، چاره، گربه شانی، دغلی، اشکیل، غدر، دویل
فرهنگ فارسی عمید
چیزی را گویند که بدان طلا و نقره و امثال آنرا بهم وصل کنند و آنرا بعربی لحیم خوانند مکر و فریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکی
تصویر زکی
((زَ))
پاک، پاکیزه، پارسا، جمع ازکیاء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زکی
تصویر زکی
((زِ کّ))
هنگام اعتراض همراه با انکار و تعجب به کار می رود، دکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زید
تصویر زید
((زَ یا زِ))
نمو کردن، افزون شدن، نمو دادن، نامی است از نام های مردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کید
تصویر کید
((کَ یا کِ))
مکر، فریب
فرهنگ فارسی معین