جدول جو
جدول جو

معنی زکت - جستجوی لغت در جدول جو

زکت
(تَ)
پر کردن یا پر کردن مشک. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) ، زیبا شدن، زیرک شدن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زکی
تصویر زکی
(پسرانه)
پاک، طاهر، پارسا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زکات
تصویر زکات
قسمتی از مال که به دستور شرع باید در راه خدا بدهند، مقدار معینی از مال است که باید به فقیران و مستحقان داده شود. زکات در نه چیز واجب است مثلاً گندم، جو، خرما، کشمش (غلات اربعه)، طلا و نقره (نقدین)، شتر، گاو، گوسفند (انعام ثلاثه)
زکات بدن: در فقه زکات فطر، فطریه یا صدقه که در غروب روز آخر ماه رمضان باید کنار بگذارند و روز بعد به مستمندان بدهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رکت
تصویر رکت
سست شدن، ضعیف شدن، سست رای شدن، کم عقل شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زکی
تصویر زکی
پاک، پاکیزه، پاک از گناه، پارسا، نیکوکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زفت
تصویر زفت
بخیل، ممسک، لئیم، خسیس، برای مثال صعب چون بیم و تلخ چون غم جفت / تار چون گور و تنگ چون دل زفت (عنصری - ۳۶۳)
کنایه از ترش رو
کنایه از زمخت
طعم تند و تیز و گس، ویژگی چیزی که طعم تند و تیز داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زفت
تصویر زفت
مادۀ سیالی که از درخت صنوبر بیرون می آید و مصرف دارویی داشته، زفت رومی، صمغ، قیر که از نفت گرفته می شود، زفت بحری
زفت یابس: صمغ خشک شدۀ درخت صنوبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زشت
تصویر زشت
مقابل زیبا، بدگل، بدنما، ناپسند
زشت و زیبا: در ادبیات در فن بدیع شعری که یک مصراع آن مدح و مصراع دیگرش ذم باشد برای مثال زلف است این که بر رخ چون گل فکنده ای / یا دسته یوشنی است که بر پل فکنده ای ی پوشیده ای تو آن تن سیمین به پیرهن / یا یک تغار ماست بر آن جل فکنده ای، تحویل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زفت
تصویر زفت
درشت، فربه، ستبر، هنگفت، برای مثال چنان خار در گل ندیدم که رفت / که پیکان او در سپرهای زفت (سعدی۱ - ۱۳۷ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زلت
تصویر زلت
خطیئه، خطا، گناه، لغزش، زبان در سخن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نکته، از ریشه پارسی ک نکته ها خجک ها دیل ها جمع نکته: باید که هر روز مسرعی با ملطفه از آن تو بمن رسد و هرچه رفته باشد نکت از آن بیرون آورده باشی و در آن ملطفه ثبت کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکت
تصویر سکت
خاموش، کم سخن، مردن، آرمیدن، فرو شدن خشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیت
تصویر زیت
روغن نباتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زشت
تصویر زشت
بد شکل، بدگل، ناهموار، زبون، درشت
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است. زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع 2 تا 3 متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است. میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول 7 تا 8 و به عرض 3 میلیمتر میباشد. ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمت
تصویر زمت
زغن از پرندگان خبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکه
تصویر زکه
خشم، اندوه زینه جنگ افزار
فرهنگ لغت هوشیار
مسجد: تو مشرف تری ز هر مردم همچو بیت الحر ز هر مزکت. (سوزنی رشیدی) یا مزکت آدینه. مسجد جمعه مسجد جامع: با چنین ماه چنین جشن بود همچو در مزکت آدینه سرای. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی از قیر باشد و آن چیزیست سیاه و چسبنده که از درخت صنوبر حاصل شود و بر سر کچلان چسبانند درشت و فربه و قوی جثه را گویند بخیل، لئیم، خسیس، زمخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زات
تصویر زات
بر انگیختن خشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکی
تصویر زکی
پاکیزه، پاک از فساد، طیب، طاهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکت
تصویر رکت
ضعیف شدن، سست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکن
تصویر زکن
تیزهوش زیرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکش
تصویر زکش
لذت و طعم زمخت را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
خلاصه چیزی برگزیده شیئی، آنچه به حکم شرع درویش و مستحق را دهند و این کار بر مسلمانان فرض است و زکات بر میوه هایی که برای خوردن عمل آورده باشند و بر میوه های دیگر (نظیر انگور و خرما) شتر گاو بز گوسفند و حیوانات اهلی و زر و سیم و مال التجاره تعلق میگیرد و زکات هر یک از آنها را نصابی است. مال الزکات به حکم آیه 60 از سوره 9 قران مخصوص طبقات معینی از مردم است (بر خلاف فیء و غنیمت زکات شامل حال خاندان رسول نمیشود)، جمع زکوات. توضیح: رسم الخط صحیح آن در عربی زکاه است و در رسم الخط قرانی زکوه ولی به شیوه نویسندگان ایرانی زکات صحیح است. قیاس کنید با حیات مشکلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکا
تصویر زکا
جفت دوتایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زشت
تصویر زشت
((زِ شْ))
بدنما، بدگل، ناپسند، قبیح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زرت
تصویر زرت
((زِ))
زرشک، به طور ناگهانی، غفلتاً، و زورت سخن یاوه و بیهوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زلت
تصویر زلت
((زَ لَّ))
لغزیدن، خطا کردن، لغزش، خطا، مهمانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زکی
تصویر زکی
((زَ))
پاک، پاکیزه، پارسا، جمع ازکیاء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زکی
تصویر زکی
((زِ کّ))
هنگام اعتراض همراه با انکار و تعجب به کار می رود، دکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زکات
تصویر زکات
((زَ))
خلاصه چیزی، بخشی از مال که به مستمند و درویش دهند، زکوة
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زکات
تصویر زکات
هشت یک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آکت
تصویر آکت
پرده، دات، کار
فرهنگ واژه فارسی سره
کسی که آب بینی اش آویزان است، دماغو
فرهنگ گویش مازندرانی