معنی زونگل در لغت نامه دهخدا

بشردوست و اصلاح طلب سویسی (1484- 1531 میلادی). پیشنهادکننده تغییراتی در اصول مذهب بود. وی نظر داشت که کتاب مقدس در مراسم مذهبی بزبان آلمانی خوانده شود و مقام درجۀ اول مذهبی روم طرد گردد. او مخالف روشهای تعبدی بود و با اختلاط دولت و کلیسا موافقت نداشت و بالاخره در جنگ کاپل کشته شد. (از لاروس)

معنی زونگل در لغت نامه دهخدا

زنگ و جرس کوچک و زنگوله، نام نوایی از موسیقی. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)

معنی زونگل در لغت نامه دهخدا

بمعنی زونگ است که مردم گوژپشت و حقیر باشد. (برهان) (از جهانگیری). زونزک. زونگ. (ناظم الاطباء)

معنی زونگل - جستجوی لغت در جدول جو

زونگل

لغت نامه دهخدا

زونگل

لغت نامه دهخدا

زونگل

لغت نامه دهخدا

زنگل

زنگوله، زنگ کوچک کروی شکل که به پای کودکان یا گردن چهارپایان می بندند
زنگله، زنگدان، زنگلیچه، ژنگله، ژنگدان

فرهنگ فارسی عمید

زونکل

(زَ وَ کَ)

مرد پست بالا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). القصیر او تصحیف. (اقرب الموارد)

لغت نامه دهخدا

زنگل

(زَ گُ)

زنگ و درا و جلاجل و زنگوله. (برهان). زنگله. (جهانگیری). زنگله و زنگوله. زنگ شاطران. (فرهنگ رشیدی). زنگ. (شرفنامۀ منیری). زنگوله و زکوله. بمعنی زنگ. (از انجمن آرا). زنگر. زنگول. زنگوله. زنگ. درای. جلاجل. زنگله. (فرهنگ فارسی معین). جرس و درای و زنگ و جلاجل. (ناظم الاطباء) :
کاسمان را به حکم هارونیش
ز اختران زنگل روان بستند.
خاقانی.
دید که در لشکرش قیصر هارون شده ست
زان کله زهره ساخت زنگل هارون فلک.
خاقانی.
قاصد بخت اوست ماه و نجوم
زنگل قاصد روانۀ اوست.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 841).
- زنگل نباش، این ترکیب در دو بیت زیر از خاقانی آمده ولی مناسبت انتساب زنگل به نباش معلوم نشد. و در حاشیۀ دیوان خاقانی چ هند ذیل شاهد اول چنین آمده: نباشان زنگوله می بستند تا مردم گمان کنند که دیو است در گورستان بکار مشغول است. و ظاهراًاین تعریف بر اساسی نیست:
به چارپارۀ زنگی بباد هرزۀ دزد
به بانگ زنگل نباش و کم کم نقاب.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 56).
در فلک صوت جرس زنگل نباشان است
که خروشیدنش از دخمۀدارا شنوند.
خاقانی (دیوان ایضاً ص 104).
، مقامی است از دوازده مقام موسیقی. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا). نوایی است از موسیقی. (از ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

زونگ

(زَ وَ)

بمعنی زونزک است که مردم گوژپشت و حقیر باشد. (برهان) (از ناظم الاطباء). مرد گوژپشت زبون و حقیر بود. (جهانگیری)

لغت نامه دهخدا

زنگل

زنگ درای جلاجل زمگوله

فرهنگ لغت هوشیار

زنگل

((زَ گُ))

زنگوله، زنگ های کوچک که به گردن چهارپایان آویزند، زنگل، ژنگدان

فرهنگ فارسی معین

معنی زونگل - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما