جدول جو
جدول جو

معنی زنگل

زنگل((زَ گُ))
زنگوله، زنگ های کوچک که به گردن چهارپایان آویزند، زنگل، ژنگدان
تصویری از زنگل
تصویر زنگل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با زنگل

زنگل

زنگل
زَنگوله، زنگ کوچک کروی شکل که به پای کودکان یا گردن چهارپایان می بندند
زَنگُله، زَنگدان، زَنگُلیچه، ژَنگُله، ژَنگدان
زنگل
فرهنگ فارسی عمید

زنگل

زنگل
زنگ و درا و جلاجل و زنگوله. (برهان). زنگله. (جهانگیری). زنگله و زنگوله. زنگ شاطران. (فرهنگ رشیدی). زنگ. (شرفنامۀ منیری). زنگوله و زکوله. بمعنی زنگ. (از انجمن آرا). زنگر. زنگول. زنگوله. زنگ. درای. جلاجل. زنگله. (فرهنگ فارسی معین). جرس و درای و زنگ و جلاجل. (ناظم الاطباء) :
کاسمان را به حکم هارونیش
ز اختران زنگل روان بستند.
خاقانی.
دید که در لشکرش قیصر هارون شده ست
زان کله زهره ساخت زنگل هارون فلک.
خاقانی.
قاصد بخت اوست ماه و نجوم
زنگل قاصد روانۀ اوست.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 841).
- زنگل نباش، این ترکیب در دو بیت زیر از خاقانی آمده ولی مناسبت انتساب زنگل به نباش معلوم نشد. و در حاشیۀ دیوان خاقانی چ هند ذیل شاهد اول چنین آمده: نباشان زنگوله می بستند تا مردم گمان کنند که دیو است در گورستان بکار مشغول است. و ظاهراًاین تعریف بر اساسی نیست:
به چارپارۀ زنگی بباد هرزۀ دزد
به بانگ زنگل نباش و کم کم نقاب.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 56).
در فلک صوت جرس زنگل نباشان است
که خروشیدنش از دخمۀدارا شنوند.
خاقانی (دیوان ایضاً ص 104).
، مقامی است از دوازده مقام موسیقی. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا). نوایی است از موسیقی. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

شنگل

شنگل
شوخ، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه هند و جزو سپاهیان افراسیاب تورانی
شنگل
فرهنگ نامهای ایرانی

زنگه

زنگه
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی پسر شاوران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
زنگه
فرهنگ نامهای ایرانی

زنگو

زنگو
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
زنگو
فرهنگ نامهای ایرانی