جدول جو
جدول جو

معنی زول - جستجوی لغت در جدول جو

زول
(زْ / زِ وُ)
مرکز ولایت اورایژسل هلند است که بر کنار ایژسل یا ایسل واقع است و 59900 تن سکنه دارد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
زول
(تَ مَلْ لُ)
زال زوالاً و زؤولاً و زویلاً و زولاً و زولاناً، درگشتن و دور گردیدن از جای. (منتهی الارب) (از آنندراج). زوال. (ناظم الاطباء) ، مایل گردیدن آفتاب از میانۀآسمان. (آنندراج). رجوع به مادۀ بعد و زوال شود
لغت نامه دهخدا
زول
بمعنی حصه و رسد و قسمت و بهره و عنصری گفته: ’به چشم اندرم دید اززول اوست’، ظن غالب اینست که زول تصحیف شده و ’زون’بوده ... (انجمن آرا) (آنندراج)، رجوع به زون شود
لغت نامه دهخدا
زول
شگفت شگفت انگیر، زیرک چالاک، دلاور خورویخاز (تمایل آفتاب از میانه آسمان) و یخازیدن خور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زولانه
تصویر زولانه
زاولانه، بندی آهنی که بر گردن یا دست و پای زندانیان می بستند، حلقه و زنجیری که به پای اسب و استر می بستند، بخو، گیسوی پیچیده
فرهنگ فارسی عمید
رودی به آذربایجان غربی که خره های کهنه شهر و شاهپور را آب دهد، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، رودی در ناحیۀ سلماس آذربایجان غربی که به دریاچۀ ارومیه می ریزد، (از دایره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی از دهستان مؤمن آباد است که در بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع است و 254 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(زُ لُ)
ایالتی در غرب سویس و بیشتر در کوههای ژورا واقع است. منطقۀ کشاورزی و بیشتر سکنه آلمانی زبانند. مرکز آن زولوتورن است که از 1218 میلادی ازشهرهای آزاد امپراتوری بود و در سال 1481 به کنفدراسیون سویس پیوست و بناهای زیبایی از قرون وسطی دارد. سکنۀ مرکز ایالت 18500 تن است و سکنۀ ایالت 222000 تن می باشد. (از دایره المعارف فارسی) (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
مردمان سیاهپوست افریقای جنوبی، (از لاروس)، نام قبیله هایی است از ’کفر’ در افریقای جنوبی، (فرهنگ فارسی معین)، مردمی ’بانتو’زبان از دستۀ نگونی شمالی افریقای جنوبی که در ناتال، جنوب ترانسوال و کشور آزاد اورانژ سکنی دارند و قسمت عمده جمعیت زولولند را تشکیل میدهند و عده آنها را دو میلیون تن تخمین کرده اند، قوم زولو در دورۀ سلطنت شاکا (قرن نوزدهم) به منتهای قدرت رسید و وی با فتوحات بزرگ خود امپراطوری زولو را به وجود آورد، دولت زولو در 1830- 1839 میلادی با بوئرها در جنگ بود و سرانجام در سال 1880 مغلوب بریتانیا شد و امپراطوری زولو به 13 مملکت منقسم شد و قریب 200 قبیلۀ مستقل زولو تشکیل یافت، زولوها تعدد زوجات را جایز می دانند و عقد عروسی در نزد آنان با اهدای گاو به خانوادۀ عروس منعقد میشود، (از دایره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
به لغت مازندرانی قسم اخیر قرصعنه است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به قرصعنه و قرصعنۀ مسدس و واژه نامۀ طبری ص 136 شود
لغت نامه دهخدا
بمعنی زورفین است که زرفین در صندوق زر باشد، (برهان)، زورفین، (آنندراج)، زورفین، زرفین، (ناظم الاطباء)، زرفین، رزه، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
مردم دانا نباشد دوست او یک روز بیش
هر کسی انگشت خود یک ره کند در زولفین،
منوچهری (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(زَ لَ)
از ’زل ع’، مرد کوفته پاشنه ها. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مرد کفته پاشنه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
زلوبیا، زلابیه، شیرینیی است که از آمیختن ماست کیسه انداخته (آب گرفته) با نشاسته و ریختن این آمیخته در روغن کنجد داغ بوسیلۀ قیفی مخصوص و پختن در روغن مذکور و سپس انداختن آن در شیرۀ شکر درست کنند، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به زلوبیا شود
لغت نامه دهخدا
(زَ لَ)
مؤنث زول. (منتهی الارب). زن سبک چالاک ظریف و زیرک که شگفتی ها نماید به ظرافت. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، زولات. (ناظم الاطباء) ، العجیبه و منه: شتوه زوله، شگفتی آور در سردی و شدت آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
قریه ای است در سه فرسخی مرو، (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زُو نَ / نِ)
بمعنی زاولانه است و آن آهنی باشد که بر پای گنه کاران نهند و بر پای ستوران نیز کنند و به ترکی ’بخاو’ گویند. (برهان) (ناظم الاطباء). همان زاولانه که بر پای مجرمان نهند. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به زاولانه و زورانه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ مَ مُ)
درگشتن و دور گردیدن از جای، مایل گردیدن آفتاب از میانۀ آسمان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به زوال شود
لغت نامه دهخدا
منسوب است به زولاق که نام جد حسن بن علی بن زولاق مصری است، (از لباب الانساب ج 1 ص 513)، رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
جد ابومحمد حسن بن ابراهیم بن حسین لیثی مصری، رجوع به ابن زولاق و حسن بن ابراهیم و ابن خلکان ج 1 و الانساب سمعانی و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
زلطه، زولطه، زولطو، زولوطه، ازلوط، زلط، ظلظ، ایزلوط، ایزولطه، قطعه ای از مس یا معدنی برابر با سی پاره و آن در ترکیه رواج داشت و در ابتدای پیدایش هشتاد پاره بود آنگاه به سه چهارم قرش صحیح یا صاغ رسید و در سوریه ولبنان رایج بود ... رجوع به نقودالعربیه ص 176 شود
لغت نامه دهخدا
(لو لَ)
قسمت شمال شرقی ناتال (افریقای جنوبی) که امروز بخشی از آن برای سکونت بومیان اختصاص یافته است. (از لاروس)... قسمت عمده آن سکنی گاه بومیان است. در سال 1887 میلادی بریتانیای کبیر آن را به متصرفات خود ملحق کرد و در سال 1897 جزء ناتال شد. سکنۀ آن بیشتر از قوم زولو هستند. (از دایره المعارف فارسی). رجوع به زولو شود
لغت نامه دهخدا
(لَ/ لِ)
در همدان صابونیه را گویند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فو. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) (یادداشت ایضاً). به لغت جرجان فو است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
تازیانه و شلاق و قمچی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ عَ)
برآمدن نیش شتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برآمدن دندان نیش شتر. (المصادر زوزنی). برآمدن دندان نیشتر شتر. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
منسوب است به زولاه. (از الانساب سمعانی). رجوع به زولاه شود
لغت نامه دهخدا
(زُ گِ)
شهری در آلمان غربی (رنانی دو نورد وستفالی) که 172800 تن سکنه داردو کارد و چاقوسازی آن معروف است. (از لاروس). رجوع به فرهنگ فارسی معین ج 5 و دایره المعارف فارسی شود
لغت نامه دهخدا
(زُ)
امیل (1840- 1902 میلادی). رمان نویس و روزنامه نگار فرانسوی و بارزترین نمایندۀ مکتب ’ناتورالیسم’ فرانسه بشمار می آید. او فرزند یک مهندس ایتالیایی بود و سالهای 1860 تا 1862 را در منتهای تنگدستی گذرانید. سپس در کتابفروشی ’هاشت’ به بسته بندی کتاب مشغول شده و اوقات فراغت را صرف نویسندگی می کرد. با انتشارقصه هایی برای نینون (1864) و اعتراف کلود (1865) مورد توجه قرار گرفت. سپس دعای یک مرده (1866) و اسرارمارسی (1867) و ترزراکن (1867) و مادلن فرا (1868) را منتشر کرد. از سال 1871 تا 1893 تحت عنوان عمومی ’له روگون - ماکار’ بیست رمان از جمله ’نانا’ را منتشر نمود. از آثار دیگرش مجموعۀ سوسیالیستی ’اناجیل اربعه’ است که از آنها باروری، کار و حقیقت را به اتمام رسانید. زولا تحت تأثیر بالزاک، ستندال، گ. فلوبر، و ا. آ. تن، قرار داشت و معتقد بود ابتکار واقعی هنری از این راه حاصل می شود که شخص سنتها را به یک سو نهد و بکلی تابع زندگی زمان خود باشد و نیز اعتقاد راسخ داشت که روش علمی بهترین روش نزدیک شدن به حقیقت است... برای ساختن تصویر دقیق زندگی عصر خود توصیف جزئیات را به سرحد کمال میرساند و در این راه هیچ چیز هر قدر هم کثیف باشد او را متوقف نمی کرد. زولا به اصلاحات اجتماعی علاقۀ تام داشت، با کاتولیکها سخت ضدیت می کرد... بارزترین اقدام وی شرکت در قضیۀ دریفوس بود و در 13 ژانویۀ 1898 با نشر مقالۀ ’من متهم می کنم’ بدفاع از دریفوس برخاست و خلافهایی را که در محاکمۀ دریفوس روی داده بود اشاره کرد. این مقاله عملاً دولت را مجبور به تجدید محاکمۀ دریفوس کرد و درفوریۀ 1898 زولا بعنوان تهمت زدن محکوم به حبس و جریمه شد ولی دیوان کشور در دوم آوریل همان سال آن رأی را نقض کرد و محاکمۀ تازه ای مقرر شد ولی زولا در محاکمه شرکت نکرد... عاقبت در پاریس به سبب گاز بخاری در اطاقش خفه گردید... (از دایره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
شتری که دندان نیش برآورده باشد. مذکر و مؤنث در وی یکسان است. ج، بزل، بزل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ سِ)
نیک زیرک گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، به نهایت در زیرکی و ظرافت رسیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، ممتاز شدن، نیکو کردن و اصلاح نمودن کسی یا چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عبارت تاج العروس چنین است: و تزوله و زوله اجاده، هکذا فی النسخ والصواب اجأه و هکذا حکاه الفارسی عن ابی زید - انتهی. در محیط المحیط، اقرب الموارد، المنجد، معجم متن اللغه نیز اجأه ضبط شده است. فعل اجاء متعدی است از جاء یعنی آورد آنرا (معنی مناسب با ثلاثی، و جز این معنی معانی دیگر نیز دارد). مؤلف منتهی الارب تنهابقاموس اعتماد کرده و کلمه را بمعنی اجاد گرفته است و ناظم الاطباء و دیگران نیز از او پیروی کرده اند
لغت نامه دهخدا
(اَ)
سخت. ج، ازل
لغت نامه دهخدا
حلقه ای باشد که بر چار چوب در و صندوق نصب کنند و چفت یا زنجیر را بدان اندازند، زلف معشوق. توضیح: بعضی این کلمه را زلفین بصیغه تثتیه خوانند ولی باید دانست که اولا زلف در عربی قدیم نیامده و معربست و ثانیا استعمال دوزلفین و زلفینکان از طرف گویندگان رفع شبه میکند. مع هذا گاهی به صیغه تثنیه هم بر خلاف اصل استعمال شده
فرهنگ لغت هوشیار
شیرینی است از آمیختن ماست کیسه انداخته با نشاسته و ریختن این آمیخته در روغن کنجد داغ بوسیله قیفی مخصوص و پختن در روغن مذکور و سپس انداختن آن در شیره شکر درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار
بندی آهنین که بر گردن و دست و پای ستوران یا زندانیان بندند بخاو بخو
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی شیرینی است که برای تهیه آن نشاسته و ماست را مخلوط کنند و سپس در شربت، شکر، آب و گلاب قرار می دهند
فرهنگ فارسی معین
از توابع قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی