جدول جو
جدول جو

معنی زوائدی - جستجوی لغت در جدول جو

زوائدی(زَ ءِ)
کسی که یکی از اعضای بدن وی زائد بر خلقت باشد، کسی که دارای سه خصیه بود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوادی
تصویر نوادی
جمع واژۀ نادیه، نادی، حادثه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عوادی
تصویر عوادی
جمع واژۀ عادیه، ویژگی آنچه سرایت می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زائده
تصویر زائده
زائد، ویژگی آنچه ضرورت ندارد، غیرضروری، فزون، فراوان، اضافه
در علم زیست شناسی برآمدگی طبیعی در یکی از استخوان های بدن یا اعضای دیگر مثلاً زائدۀ آرنجی، زائدۀ اعور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زواید
تصویر زواید
زائده ها، زائدها، در علم زیست شناسی برآمدگیهای طبیعی در یکی از استخوان های بدن یا اعضای دیگر مثلاً زائده های آرنجی، زائده های اعور، جمع واژۀ زائده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوادی
تصویر بوادی
بادیه ها، صحرا، بیابان، هامون، جمع واژۀ بادیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوادی
تصویر غوادی
غادیه ها، صبح ها، بامدادان، جمع واژۀ غادیه
فرهنگ فارسی عمید
(پُزْ)
پزوایی. (در تداول عوام) سست. ضعیف به تن و بفکر و عقل. سخت ضعیف. بی حرکت و بی عمل، بی حمیت
لغت نامه دهخدا
(عَ ءِ)
از عرفاء قرن سوم هجری و استاد عبدالله بن خفیف است. (از نامۀ دانشوران ج 4 ص 83)
لغت نامه دهخدا
(زَ ءِ)
جمع واژۀ زائده. افزونیها. (از آنندراج) : و بر جگر فزونی هاست از وی بیرون آمده بر سان انگشتان و بدین فزونیها گرد معده اندر آمده است. چنانکه چیزی را به انگشتان بگیرند و این فزونیها را به تازی زوائد گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). از جمله زوائد مبانی هزار محوطه بود از جهت مرابط فیلان. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 423). زائده الکبد، هنیه منها صغیره الی جانبها منتحیه عنها. ج، زوائد. (اقرب الموارد).
- زوائد متصله، فزونیها که بر سر استخوانهای مهره هاست. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- زوائد مفصلیه، فزونیهای استخوانهای پهلو که در استخوانهای مهره های پشت نشسته است. (از یادداشت ایضاً).
- زوائد من الاسنان، ما یلی الانیاب و منه قول المتنبی فی عشیره سیف الدوله: ’و سائر املاک البلاد الزوائد’. (اقرب الموارد).
، زیاده الایمان بالغیب والیقین. (تعریفات جرجانی، در اصطلاحات صوفیه) ، تندیهای پس پالان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ذوالزوائد، شیر بیشه یعنی به اظفاره و انیابه و زئیره و صولته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از واحدی
تصویر واحدی
تکی یگانگی منسوب به واحد
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی ندیدی، جمع نادی، پیش آمدهای سخت بد آمدها سوی ها کرانه ها شتران رمنده جمع نادیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موائد
تصویر موائد
جمع مائده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوادی
تصویر قوادی
جاکشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوادی
تصویر فوادی
دلی گشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوائد
تصویر فوائد
جمع فائده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوادی
تصویر غوادی
جمع غادیه، پگاه روندگان جمع غادی غادیه در بامدارد روندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوائد
تصویر عوائد
صله ها، مهربانیها، سودها و منافع، جمع عائده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوادی
تصویر عوادی
عادیه (شتران) سخت دونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوائی
تصویر دوائی
دارویی، خوپچین (مومیا مومیائی) منسوب به دوا دارویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوادی
تصویر بوادی
بیابانها و صحراها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوائد
تصویر زوائد
جمع زائده، افزونیها، فزودگان
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به سوئد از مردم سوئد، ساخته و تهیه شده در سوئد، زبان مردم سوئد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
فاضل، فضول، بمعنی بسیار غلط است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زواده
تصویر زواده
توشه سفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زواری
تصویر زواری
بیمار داری، خدمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زواقی
تصویر زواقی
جمع زاقی، فریادها، بانگ کنندگان، خروسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زواید
تصویر زواید
جمع زایده (زائده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوائل
تصویر زوائل
شکار، زنان، ستارگان
فرهنگ لغت هوشیار
مونث زائد افزوده، سرپستان مونث زاید، سر پستان زایدتان. یا زایده اعور روده کور. یا زایده پستانی قسمتی از استخوان گیجگاه را تشکیل داده و در عقب مجرای گوش خارجی واقع است زایده حمله یی. یا زایده تاج خروسی زایده ایست که در سطح سهمی در امتداد خط وسط صفحه افقی قرار گرفته است و به شکل مثلثی است که قاعده آن در پایین و راس در بالا است و بتدریج از جلو به عقب نازک میشود و دارای سه کنار و دو سطح طرفی میباشد. یا زایده حمله یی زایده پستانی. یا زایده خاری زایده شوکی. یا زایده خنجری قسمت انتهایی قص که به غضروف مشترک دنده ها در انتها متصل است. یا زایده شوکی زایده ایست که در خط وسط هر مهره قرار گرفته و شبیه به تیغ یا خاری میباشد و از محل اتصال دو تیغه در عقب مهره شروع شده و از جلو به عقب و کمی از بالا به پایین متوجه است زایده شوکیه فقار زایده خاری. یا زایده کاسه چشمی زایده ایست که در طرف خارج و داخل قوس کاسه چشمی استخوان پیشانی قرار دارد. آنکه طرف داخل است) زایده کاسه چشمی داخلی (و آنکه طرف خارج است) زایده کاسه چشمی خارجی (نام دارد. یا زایده کلیه غده فوق کلیوی. یا زایده نیزه یی زایده ای که در قسمت تحتانی خلفی استخوان صدغ قرار دارد و با آن رباطها و عضلات دسته ریولان میچسبد زایده سهمی شقیقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوادی
تصویر بوادی
((بَ))
جمع بادیه، صحراها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زواید
تصویر زواید
((زَ یِ))
جمع زایده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زواده
تصویر زواده
((زَ دِ))
زاد و توشه سفر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
بیشی
فرهنگ واژه فارسی سره
از توابع بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی