- زهوق
- باطل، هلاک شونده
معنی زهوق - جستجوی لغت در جدول جو
- زهوق
- بیرون رفتن، دررفتن، نابود شدن، هلاک شدن، باطل شدن
- زهوق ((زُ))
- بیرون رفتن، نابود گشتن، باطل شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دروغ ساختن، نزدیکی مرگ
روشن شدن چراغ، درخشیدن ماه، درخشیدن رخسار
فربه
دروغگوی
بلند گردیدن
بلند شدن، افراخته شدن، بالا رفتن، به بلندی رسیدن، از جا برخاستن، دراز شدن چیزی
سیماب
خودپسندی، دروغ، تازگی و شادابی
پیش افتادن پیش گرفتن، به نشانه نخوردن، بیهودگی (بطلان) هامون سبک و شتابان
تکبر کردن، کبر، نازیدن، بالیدن، نمو کردن، جوان شدن کودک، درخشیدن، روشن شدن، ظاهر شدن ثمر گیاه، فخر، ستم، کذب