جدول جو
جدول جو

معنی زهو

زهو((زَ هْ وْ))
درخشیدن، وزیدن، ناز کردن، تکبر کردن
تصویری از زهو
تصویر زهو
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با زهو

زهو

زهو
تکبر کردن، کبر، نازیدن، بالیدن، نمو کردن، جوان شدن کودک، درخشیدن، روشن شدن، ظاهر شدن ثمر گیاه، فخر، ستم، کذب
زهو
فرهنگ فارسی عمید

زهو

زهو
نوعی ماهی بی فلس. (شرایع محقق حلی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

زهو

زهو
زاهو. از: ’زه’، بمعنی زادن + ’و’، بمعنی دارا و صاحب. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

زهو

زهو
زردی غورۀ خرما. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی دوم مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

زهو

زهو
چرک گوش را گویند. (برهان) (آنندراج). چرک گوش و سملاخ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

آهو

آهو
شاهد، معشوق، جانور معروف که نام دیگر آن غزال است، آهو به زیبایی چشم و خرامش در رفتار شهرت دارد، یکی از همسران فتحعلی شاه قاجار
آهو
فرهنگ نامهای ایرانی