- زهو
- خودپسندی، دروغ، تازگی و شادابی
معنی زهو - جستجوی لغت در جدول جو
- زهو
- تکبر کردن، کبر، نازیدن، بالیدن، نمو کردن، جوان شدن کودک، درخشیدن، روشن شدن، ظاهر شدن ثمر گیاه، فخر، ستم، کذب
- زهو ((زَ هْ وْ))
- درخشیدن، وزیدن، ناز کردن، تکبر کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باطل، هلاک شونده
دروغ ساختن، نزدیکی مرگ
روشن شدن چراغ، درخشیدن ماه، درخشیدن رخسار
بیرون رفتن، دررفتن، نابود شدن، هلاک شدن، باطل شدن
گندیدگی
باد گنده بوی ریم و چربش بوی گوشت چرب متعفن
تسمه، بند
باریکه ای از چوب که در اطراف چهارچوب در بکوبند، تسمۀ باریک از چرم یا چیز دیگر که بر حاشیه و کنارۀ چیزی بدوزند، تسمه، بند، هر چیزی که مانند زه باشد، زه مانند
((زِ))
فرهنگ فارسی معین
زوار، نوار باریکی از چرم یا چیز دیگر که با آن حاشیه یا کناره چیزی را دوزند، چوب های باریکی که در اطراف چهارچوب در و پنجره کوبند
بدبویی، تعفن
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شاهد، معشوق، جانور معروف که نام دیگر آن غزال است، آهو به زیبایی چشم و خرامش در رفتار شهرت دارد، یکی از همسران فتحعلی شاه قاجار
صفه، ایوان، کوشک، بالاخانه
غزال، غزاله، حیوانی از تیره نشخوار کنندگان
یک صد متر مربع (گویش گیلکی)
خود بزرگ نمایی، گردنکشی
زنی که تازه زاییده زاج زاچ
قوی و زیر دست و پر زور را گویند
روش، طریقه، طرز، قاعده، پی و نشان
جانوری است از شاخه کرمها جزو رده کرمهای حلقوی از دسته ئیرودینه ها که لوله گوارش اش در طول بدن حیوان به 11 قسمت مشخص میشود زالو در قسمت سر و همچنین در انتهای بدن دارای بادکشهایی است که به وسیله آنها خود را بااشیا یا حیوانات میچسباند زالو حیوانی است آبزی که در آب رودها جوی ها و برکه ها زندگی میکند دارای گونه های مختلفی است زالو در فسمت بادکش دهانی دارای سه ردیف آرواره بشکل میباشد که به رسیله آنها پوست بدن میزبان خودرا سوراخ کرده خون وی را می مکد زلو شلوک شلکا
تازگی و شکوفه گیاه
دادگری
جانوری است از شاخه کرمها جزو رده کرمهای حلقوی از دسته ئیرودینه ها که لوله گوارش اش در طول بدن حیوان به 11 قسمت مشخص میشود زالو در قسمت سر و همچنین در انتهای بدن دارای بادکشهایی است که به وسیله آنها خود را بااشیا یا حیوانات میچسباند زالو حیوانی است آبزی که در آب رودها جوی ها و برکه ها زندگی میکند دارای گونه های مختلفی است زالو در فسمت بادکش دهانی دارای سه ردیف آرواره بشکل میباشد که به رسیله آنها پوست بدن میزبان خودرا سوراخ کرده خون وی را می مکد زلو شلوک شلکا
تحسین، آفرین، احسنت
بدست آوردن نتیجه از در آمیختن نر و ماده نتایج تخم گیری
بوی بد، پیه
سپید شدن تابان شدن
کوفتن، خاک برخیزاندن باد شیر زنان یا جانوران نو زاییده آغوز فله
پیش افتادن پیش گرفتن، به نشانه نخوردن، بیهودگی (بطلان) هامون سبک و شتابان
سبک گردیدن، سبک یافتن باد چیز را و سبک بردن آن
تولد، زائیده شدن، زایش