مصدر دوم زدن. زخم. ضربت. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : اردوان و اسوباران فرازرسیدند و از چنان زنش افد نمود، پرسید این زنش که کرد؟ (کارنامۀ اردشیر بابکان ترجمه صادق هدایت ص 9، یادداشت ایضاً). این اسم مصدر اکنون غیر مستعمل است و فقط درترکیب ’سرزنش’ می آید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
مصدر دوم زدن. زخم. ضربت. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : اردوان و اسوباران فرازرسیدند و از چنان زنش اَفَد نمود، پرسید این زنش که کرد؟ (کارنامۀ اردشیر بابکان ترجمه صادق هدایت ص 9، یادداشت ایضاً). این اسم مصدر اکنون غیر مستعمل است و فقط درترکیب ’سرزنش’ می آید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
تندخو، بدخو، بدطبع برای مثال بانگ کردمت ای فغ سیمین / زوش خواندم تو را که هستی زوش (رودکی - ۵۲۴) نیرومند، برای مثال بریزد پنجه و دندان و شاخ و زهره در رزمت / ز ببر زوش و پیل مست و گرگ تند و شیر نر (عبدالواسع جبلی - ۱۹۴) اخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، عبوس، عبّاس، متربّد، بداخم، عابس، روترش، دژبرو، ترش روی، سخت رو، گره پیشانی، ترش رو، بداغر، اخم رو، تیموک، تندرو
تندخو، بدخو، بدطبع برای مِثال بانگ کردمت ای فغ سیمین / زوش خواندم تو را که هستی زوش (رودکی - ۵۲۴) نیرومند، برای مِثال بریزد پنجه و دندان و شاخ و زهره در رزمت / ز ببر زوش و پیل مست و گرگ تند و شیر نر (عبدالواسع جبلی - ۱۹۴) اَخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، عَبوس، عَبّاس، مُتَرَبِّد، بَداَخم، عابِس، روتُرش، دُژبُرو، تُرش روی، سَخت رو، گِرِه پیشانی، تُرش رو، بَداُغُر، اَخم رو، تیموک، تُندرو
پیالۀ فلزی آویزدار که به گردن چهارپایان بسته می شود تا هنگام راه رفتن آن ها صدا کند وسیله ای فلزی که به نیروی برق یا به وسیلۀ فنری که در آن است با گذاشتن انگشت در روی تکمۀ آن صدا می کند مثلاً زنگ در خانه، زنگ رومیزی ماده ای که در مجاورت هوا و رطوبت بر روی آهن و فلزات دیگر ایجاد می شود کنایه از گناه پرتو ماه و آفتاب از آفات نباتی که قارچ های ذره بینی انگل در بعضی از گیاهان تولید می کند، ژنگ، ژنگه، آسه سیاه پوست، زنگی، زنوج زنگ گندم: در کشاورزی از آفت های گندم که به واسطۀ نوعی قارچ ذره بینی تولید می شود و برگ های آن زرد یا سرخ یا خرمایی می گردد و حاصل آن ضایع می شود و از بین می رود
پیالۀ فلزی آویزدار که به گردن چهارپایان بسته می شود تا هنگام راه رفتن آن ها صدا کند وسیله ای فلزی که به نیروی برق یا به وسیلۀ فنری که در آن است با گذاشتن انگشت در روی تکمۀ آن صدا می کند مثلاً زنگ در خانه، زنگ رومیزی ماده ای که در مجاورت هوا و رطوبت بر روی آهن و فلزات دیگر ایجاد می شود کنایه از گناه پرتو ماه و آفتاب از آفات نباتی که قارچ های ذره بینی انگل در بعضی از گیاهان تولید می کند، ژَنگ، ژَنگِه، آسِه سیاه پوست، زنگی، زنوج زَنگ گندم: در کشاورزی از آفت های گندم که به واسطۀ نوعی قارچ ذره بینی تولید می شود و برگ های آن زرد یا سرخ یا خرمایی می گردد و حاصل آن ضایع می شود و از بین می رود
عظیم، بزرگ، نیرومند هر یک از دو استخوان ساعد چوب آتش زنه، دو تکه چوب که آن ها را به هم می ساییدند تا آتش تولید شود، چوب بالایی را زند و چوب زیری را پازند می گفتند تفسیر و شرح اوستا به زبان پهلوی ساسانی زند اعلی: در علم زیست شناسی یکی از دو استخوان ساعد که بلندتر است زند اسفل: در علم زیست شناسی یکی از دو استخوان ساعد که کوتاه تر است
عظیم، بزرگ، نیرومند هر یک از دو استخوان ساعد چوب آتش زنه، دو تکه چوب که آن ها را به هم می ساییدند تا آتش تولید شود، چوب بالایی را زند و چوب زیری را پازند می گفتند تفسیر و شرح اوستا به زبان پهلوی ساسانی زند اعلی: در علم زیست شناسی یکی از دو استخوان ساعد که بلندتر است زند اسفل: در علم زیست شناسی یکی از دو استخوان ساعد که کوتاه تر است
جسمی که در مجاورت هوا و رطوبت هوا و رطوبت بر روی آهن پیدا می شود و یا آلت فلزی که به نیروی برق یا بوسیله فنری که در آنست با گذاشتن انگشت در روی تکمه آن صدا می کند، مثل زنگ درب خانه
جسمی که در مجاورت هوا و رطوبت هوا و رطوبت بر روی آهن پیدا می شود و یا آلت فلزی که به نیروی برق یا بوسیله فنری که در آنست با گذاشتن انگشت در روی تکمه آن صدا می کند، مثل زنگ درب خانه
جهمرزی مرزیدن (زنا کردن) آوند کوچک، خیکچه جفت گردیدن مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد، یا زنا محسنه زنا با زن شوهر دار
جهمرزی مرزیدن (زنا کردن) آوند کوچک، خیکچه جفت گردیدن مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد، یا زنا محسنه زنا با زن شوهر دار
تنگی، شاشگرفته، تنگ، کوته بالا، گور جهمرزی جفت گردیدن، مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد، یا زنا محسنه زنا با زن شوهر دار، بریون از بیماری ها جفت گردیدن، مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد، یا زنا محسنه زنا با زن شوهر دار
تنگی، شاشگرفته، تنگ، کوته بالا، گور جهمرزی جفت گردیدن، مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد، یا زنا محسنه زنا با زن شوهر دار، بریون از بیماری ها جفت گردیدن، مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد، یا زنا محسنه زنا با زن شوهر دار