- زندیه
- زندیان
معنی زندیه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زوزه، ناله
کسی که در باطن کافر باشد و تظاهر به ایمان کند
بی دینی، بی مذهبی، انکار قیامت
فرقه ای از شیعه که به زید ابن علی بن الحسین (ع) ملقب به زین العابدین منسوبند
مونث زهدی جمع زهدیات
جمع ندی. شبنمها نمهای صبحگاهی، خاکهای نمناک، بخورها
ناله، مویه، زوزه، زوزۀ سگ
کسی که در باطن کافر باشد و تظاهر به ایمان کند، کافر، بی دین، منکر خداوند، زندیک، ناپاک دین، ملحد، ناخدا، مرتد،
هر یک از اصحاب عبدالله بن سبا و از غلاه شیعه که معتقد به خدایی علی بن ابی طالب بوده اند و آن حضرت پس از اتمام حجت حکم به قتل آن ها داد،
هر یک از پیروان آیین مانی،
هر یک از پیروان آیین مزدک
هر یک از اصحاب عبدالله بن سبا و از غلاه شیعه که معتقد به خدایی علی بن ابی طالب بوده اند و آن حضرت پس از اتمام حجت حکم به قتل آن ها داد،
هر یک از پیروان آیین مانی،
هر یک از پیروان آیین مزدک
زندیقی، بی دینی، کفر باطنی با تظاهر به ایمان
ندیٰ ها، نم ها، شبنم ها، باران ها، گیاهان تازه، خاکهای نمناک، بخشش ها و دهش ها، بخورها، جمع واژۀ ندیٰ
کافر، بی دین، منکر خداوند، زندیق، ناپاک دین، ملحد، ناخدا
دلخواهی گروهی از دانایان یونانی که برداشت و دلخواه آدمی را بنیاد هر باوری می دانستند
فرقه ای از شیعه که معتقد به امامت زید فرزند امام زین العابدین هستند
ته تغاری واپسین فرزند جهزادگی
زندگی و حیات، امرار معاش کردن، گذران زندگی
مقابل مرده، جاندار، انسان یا حیوانی که جان در بدن دارد، عظیم و بزرگ
آتش زنه
Alive, Live, Living, Vivid
живой , яркий
lebendig
живий , яскравий
żywy, żyjący
活着的 , 活的 , 生动的
vivo, vívido
vivo, vivente, vivido
vivo, vívido
vivant, vif
levend, levendig