- زندگان
- احیاء
معنی زندگان - جستجوی لغت در جدول جو
- زندگان
- آنکه حیات دارد و زندگی میکند جاندار حی مقابل مرده میت، کسی که پرتو معرفت و عشق بر دل وی میتابد، دانا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حیات، زیستن، زنده بودن
زنده بودن، زیستن حیات، عمر، حیات، آنچه به زندگی جمعی انسان ها بستگی دارد
نام دسته ای از جانوران است که حشرات الارض نیز مینامند مانند، مار و سوسمار و جزآن
جانورانی مهره دار و خون سرد، با پوستی فلس دار و دست و پای کوتاه یا بدون دست و پا که هنگام حرکت شکمشان بر روی زمین کشیده می شود مانند تمساح، سوسمار، مار و لاک پشت
((خَ زَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
جمع خزنده، در اصطلاح حیوان شناسی به جانورانی که به دلیل کوتاهی دست و پا شکمشان روی زمین کشیده می شود گفته می شود. بعضی هم دست و پا ندارند
حمله کنندگان، دوندگان
زندیه
جمع بنده. بنده ها، در خطاب شفاهی و کتبی به شاه: (بندگان اعلی حضرت همایونی) گویند و نویسند. یا بندگان اشرف. در خطاب به شاه و امیر بکار برده میشده
زنگله که زنان بر پای بندند جلاجل
سرودگوی، خوش الحان، بلبل، زند خوان زردشتی
زنگوله، زنگ کوچک کروی شکل که به پای کودکان یا گردن چهارپایان می بندند
زنگل، زنگله، زنگلیچه، ژنگله، ژنگدان
زنگل، زنگله، زنگلیچه، ژنگله، ژنگدان
پیشوای زردشتی، زندخوان، سرودگوی
بلبل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، هزارآوا، زندباف، عندلیب، مرغ خوش خوٰان، هزاران، فتّال، صبح خوٰان، شباهنگ، مرغ سحر، زندلاف، هزار، بوبردک، مرغ چمن، شب خوٰان، زندواف، هزاردستان، بوبرد
بلبل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، هزارآوا، زندباف، عندلیب، مرغ خوش خوٰان، هزاران، فتّال، صبح خوٰان، شباهنگ، مرغ سحر، زندلاف، هزار، بوبردک، مرغ چمن، شب خوٰان، زندواف، هزاردستان، بوبرد
زنجان
محبس، حبس، قفس
محبس، خانه و حبس و سجن، جایی که متهمان و محکومان را در آن نگاهدارند
جایی که محکومان و تبهکاران را در آنجا نگه می دارند، محبس، بندیخانه
محل تولد
توضیح دادن، تشریح کردن، شرح دادن
محبوس
انظار
مفصل اعضا، دره
گروهی از سربازان که در مکانی جای گزیده و به حفظ و نگهبانی آن گماشته شده باشند
آزاده، احرار، جوانمردان
حافظ و حفظ کننده، خزینه دار، پاسبان گنجینه
نهری که از جویبارهای متعدد تشکیل میشود
وطن، محل تولد