جدول جو
جدول جو

معنی زنح - جستجوی لغت در جدول جو

زنح
ستودن، راندن، تنگ گرفتن در داد و ستد
تصویری از زنح
تصویر زنح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تزنح
تصویر تزنح
گشاده گویی، برداشتن، فیسی، تنگ گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنش
تصویر زنش
ضربه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زند
تصویر زند
شرح، تفسیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنح
تصویر بنح
گوشت بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
سریانی تازی گشته نام روز ششم کانون الاخر است جشن ترسایان است که در آن روز یحیی عیسی را در رود اردن به آ یین شست روز دوازدهم پس از زایش عیسی است که در آن روز ستاره ای شگفت در آسمان دیده شد روز ششم ماه کانون الاخر روزه عید دنح مسیحیان است. گویند که یحیی بن زکریا درین روز مسیح را در آب معمودیه بنهر اردن غسل تعمید داد
فرهنگ لغت هوشیار
سرگیجه، دماغک دماغ کوچک بر سر برخی پرندگان جدا از بینی آنان، مغزچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زحن
تصویر زحن
رفتار کند
فرهنگ لغت هوشیار
تنگی، شاشگرفته، تنگ، کوته بالا، گور جهمرزی جفت گردیدن، مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد، یا زنا محسنه زنا با زن شوهر دار، بریون از بیماری ها جفت گردیدن، مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد، یا زنا محسنه زنا با زن شوهر دار
فرهنگ لغت هوشیار
جهمرزی مرزیدن (زنا کردن) آوند کوچک، خیکچه جفت گردیدن مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد، یا زنا محسنه زنا با زن شوهر دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنن
تصویر زنن
تنگ، کم: آب آب کم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمح
تصویر زمح
ناکس فرومایه، سست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زلح
تصویر زلح
چشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
جسمی که در مجاورت هوا و رطوبت هوا و رطوبت بر روی آهن پیدا می شود و یا آلت فلزی که به نیروی برق یا بوسیله فنری که در آنست با گذاشتن انگشت در روی تکمه آن صدا می کند، مثل زنگ درب خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنک
تصویر زنک
لاتینی تازی گشته روی از توپال ها زن کوچک، زن فرومایه و پست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنق
تصویر زنق
پارسی تازی گشته زنخ بن پیکان، جای بستن دوال از زنخ ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنر
تصویر زنر
کستی نهادن، پر کردن آوند را
فرهنگ لغت هوشیار
بمعنی جان که روح حیوانی است و از این جهت است که ذی حیات را زنده خوانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنخ
تصویر زنخ
سخن بیهوده گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنج
تصویر زنج
گریه و نوحه کردن، ناله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیح
تصویر زیح
دور رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنح
تصویر جنح
زی، بخش، دوش (کتف)، پاسی از شب بال زدن
فرهنگ لغت هوشیار
میانه راه سربسته گویی، رای کسی را زدن، بدی رساندن، در گناه انداختن، آشکارکردن رای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنخ
تصویر زنخ
قسمت جلوآمدۀ آروارۀ زیرین
زنخ بر خون زدن: کنایه از شرمنده شدن، سرافکنده شدن
زنخ زدن: کنایه از سخن بیهوده گفتن، بیهوده حرف زدن، چانه زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنج
تصویر زنج
نوحه، مویه، ناله و زاری، زنجه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنح
تصویر جنح
پناه، حامی، پشتیبان، امان، زنهار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنا
تصویر زنا
هم بستر شدن مرد و زن به طور نامشروع
زنای محصنه: در فقه زنا با زن شوهردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دنح
تصویر دنح
یکی از اعیاد مسیحیان، عید خاج شویان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زند
تصویر زند
عظیم، بزرگ، نیرومند
هر یک از دو استخوان ساعد
چوب آتش زنه، دو تکه چوب که آن ها را به هم می ساییدند تا آتش تولید شود، چوب بالایی را زند و چوب زیری را پازند می گفتند
تفسیر و شرح اوستا به زبان پهلوی ساسانی
زند اعلی: در علم زیست شناسی یکی از دو استخوان ساعد که بلندتر است
زند اسفل: در علم زیست شناسی یکی از دو استخوان ساعد که کوتاه تر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنگ
تصویر زنگ
پیالۀ فلزی آویزدار که به گردن چهارپایان بسته می شود تا هنگام راه رفتن آن ها صدا کند
وسیله ای فلزی که به نیروی برق یا به وسیلۀ فنری که در آن است با گذاشتن انگشت در روی تکمۀ آن صدا می کند مثلاً زنگ در خانه، زنگ رومیزی
ماده ای که در مجاورت هوا و رطوبت بر روی آهن و فلزات دیگر ایجاد می شود
کنایه از گناه
پرتو ماه و آفتاب
از آفات نباتی که قارچ های ذره بینی انگل در بعضی از گیاهان تولید می کند، ژنگ، ژنگه، آسه
سیاه پوست، زنگی، زنوج
زنگ گندم: در کشاورزی از آفت های گندم که به واسطۀ نوعی قارچ ذره بینی تولید می شود و برگ های آن زرد یا سرخ یا خرمایی می گردد و حاصل آن ضایع می شود و از بین می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فنح
تصویر فنح
کم نوشی: در ستور
فرهنگ لغت هوشیار
((دِ))
روز ششم ماه کانون الا´خر روزه عید دنح مسیحیان است. گویند که یحیی بن زکریا، در این روز مسیح را در آب معمودیه به نهر اردن غسل تعمید داد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنگ
تصویر زنگ
اکسید آهن، ماده ای سبز رنگ که در اثر ترکیب اکسیژن و آهن بوجود می آید، پرتو ماه و آفتاب، زنگی، سیاه پوست، کنایه از غم، اندوه، شب، تیرگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنگ
تصویر زنگ
((زَ))
آلتی فلزی که به گردن چهارپایان آویزان کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زند
تصویر زند
ساعد، بنددست
فرهنگ فارسی معین