- زنح
- ستودن، راندن، تنگ گرفتن در داد و ستد
معنی زنح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گشاده گویی، برداشتن، فیسی، تنگ گرفتن
ضربه
شرح، تفسیر
گوشت بریدن
سریانی تازی گشته نام روز ششم کانون الاخر است جشن ترسایان است که در آن روز یحیی عیسی را در رود اردن به آ یین شست روز دوازدهم پس از زایش عیسی است که در آن روز ستاره ای شگفت در آسمان دیده شد روز ششم ماه کانون الاخر روزه عید دنح مسیحیان است. گویند که یحیی بن زکریا درین روز مسیح را در آب معمودیه بنهر اردن غسل تعمید داد
سرگیجه، دماغک دماغ کوچک بر سر برخی پرندگان جدا از بینی آنان، مغزچه
رفتار کند
تنگی، شاشگرفته، تنگ، کوته بالا، گور جهمرزی جفت گردیدن، مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد، یا زنا محسنه زنا با زن شوهر دار، بریون از بیماری ها جفت گردیدن، مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد، یا زنا محسنه زنا با زن شوهر دار
جهمرزی مرزیدن (زنا کردن) آوند کوچک، خیکچه جفت گردیدن مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد، یا زنا محسنه زنا با زن شوهر دار
تنگ، کم: آب آب کم
ناکس فرومایه، سست
چشیدن
جسمی که در مجاورت هوا و رطوبت هوا و رطوبت بر روی آهن پیدا می شود و یا آلت فلزی که به نیروی برق یا بوسیله فنری که در آنست با گذاشتن انگشت در روی تکمه آن صدا می کند، مثل زنگ درب خانه
لاتینی تازی گشته روی از توپال ها زن کوچک، زن فرومایه و پست
پارسی تازی گشته زنخ بن پیکان، جای بستن دوال از زنخ ستور
کستی نهادن، پر کردن آوند را
بمعنی جان که روح حیوانی است و از این جهت است که ذی حیات را زنده خوانند
سخن بیهوده گفتن
گریه و نوحه کردن، ناله
دور رفتن
زی، بخش، دوش (کتف)، پاسی از شب بال زدن
میانه راه سربسته گویی، رای کسی را زدن، بدی رساندن، در گناه انداختن، آشکارکردن رای
قسمت جلوآمدۀ آروارۀ زیرین
زنخ بر خون زدن: کنایه از شرمنده شدن، سرافکنده شدن
زنخ زدن: کنایه از سخن بیهوده گفتن، بیهوده حرف زدن، چانه زدن
زنخ بر خون زدن: کنایه از شرمنده شدن، سرافکنده شدن
زنخ زدن: کنایه از سخن بیهوده گفتن، بیهوده حرف زدن، چانه زدن
نوحه، مویه، ناله و زاری، زنجه
پناه، حامی، پشتیبان، امان، زنهار
هم بستر شدن مرد و زن به طور نامشروع
زنای محصنه: در فقه زنا با زن شوهردار
زنای محصنه: در فقه زنا با زن شوهردار
یکی از اعیاد مسیحیان، عید خاج شویان
عظیم، بزرگ، نیرومند
هر یک از دو استخوان ساعد
چوب آتش زنه، دو تکه چوب که آن ها را به هم می ساییدند تا آتش تولید شود، چوب بالایی را زند و چوب زیری را پازند می گفتند
تفسیر و شرح اوستا به زبان پهلوی ساسانی
زند اعلی: در علم زیست شناسی یکی از دو استخوان ساعد که بلندتر است
زند اسفل: در علم زیست شناسی یکی از دو استخوان ساعد که کوتاه تر است
هر یک از دو استخوان ساعد
چوب آتش زنه، دو تکه چوب که آن ها را به هم می ساییدند تا آتش تولید شود، چوب بالایی را زند و چوب زیری را پازند می گفتند
تفسیر و شرح اوستا به زبان پهلوی ساسانی
زند اعلی: در علم زیست شناسی یکی از دو استخوان ساعد که بلندتر است
زند اسفل: در علم زیست شناسی یکی از دو استخوان ساعد که کوتاه تر است
پیالۀ فلزی آویزدار که به گردن چهارپایان بسته می شود تا هنگام راه رفتن آن ها صدا کند
وسیله ای فلزی که به نیروی برق یا به وسیلۀ فنری که در آن است با گذاشتن انگشت در روی تکمۀ آن صدا می کند مثلاً زنگ در خانه، زنگ رومیزی
ماده ای که در مجاورت هوا و رطوبت بر روی آهن و فلزات دیگر ایجاد می شود
کنایه از گناه
پرتو ماه و آفتاب
از آفات نباتی که قارچ های ذره بینی انگل در بعضی از گیاهان تولید می کند، ژنگ، ژنگه، آسه
سیاه پوست، زنگی، زنوج
زنگ گندم: در کشاورزی از آفت های گندم که به واسطۀ نوعی قارچ ذره بینی تولید می شود و برگ های آن زرد یا سرخ یا خرمایی می گردد و حاصل آن ضایع می شود و از بین می رود
وسیله ای فلزی که به نیروی برق یا به وسیلۀ فنری که در آن است با گذاشتن انگشت در روی تکمۀ آن صدا می کند مثلاً زنگ در خانه، زنگ رومیزی
ماده ای که در مجاورت هوا و رطوبت بر روی آهن و فلزات دیگر ایجاد می شود
کنایه از گناه
پرتو ماه و آفتاب
از آفات نباتی که قارچ های ذره بینی انگل در بعضی از گیاهان تولید می کند، ژنگ، ژنگه، آسه
سیاه پوست، زنگی، زنوج
زنگ گندم: در کشاورزی از آفت های گندم که به واسطۀ نوعی قارچ ذره بینی تولید می شود و برگ های آن زرد یا سرخ یا خرمایی می گردد و حاصل آن ضایع می شود و از بین می رود
کم نوشی: در ستور
((دِ))
فرهنگ فارسی معین
روز ششم ماه کانون الا´خر روزه عید دنح مسیحیان است. گویند که یحیی بن زکریا، در این روز مسیح را در آب معمودیه به نهر اردن غسل تعمید داد
اکسید آهن، ماده ای سبز رنگ که در اثر ترکیب اکسیژن و آهن بوجود می آید، پرتو ماه و آفتاب، زنگی، سیاه پوست، کنایه از غم، اندوه، شب، تیرگی
ساعد، بنددست