جدول جو
جدول جو

معنی زنجیر - جستجوی لغت در جدول جو

زنجیر
رشته ایست مرکب از حلقه های فلزی متصل بهم، سلسله
تصویری از زنجیر
تصویر زنجیر
فرهنگ لغت هوشیار
زنجیر
((زَ))
رشته ای است فلزی متصل به هم
تصویری از زنجیر
تصویر زنجیر
فرهنگ فارسی معین
زنجیر
حلقه های فلزی ریز یا درشت به هم پیوسته شبیه رشته یا طناب، سلسله
تصویری از زنجیر
تصویر زنجیر
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زنجیره
تصویر زنجیره
سریال، سلسله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زنجیری
تصویر زنجیری
منسوب به زنجیر، لایق زنجیر و قید: دیوانه زنجیری، دیوانه
فرهنگ لغت هوشیار
حاشیه ای که در اطراف چیزی مخصوصاً سکه های فلزی بشکب زنجیر درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنجیری
تصویر زنجیری
سزاوار زنجیر شدن، خطرناک، کنایه از کسی که در بند و زنجیر باشد، زندانی، کنایه از دیوانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنجیری
تصویر زنجیری
((زَ))
دیوانه، خطرناک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنجیره
تصویر زنجیره
((زَ رِ))
رشته، هر چیز شبیه به زنجیر، چرخه، مجموع فرایندهای مرتبط با هم، شیارهای لبه سکه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنجیره
تصویر زنجیره
هر چیز شبیه زنجیر، کنایه از حاشیه ای که در اطراف چیزی خصوصاً سکه های فلزی به شکل زنجیر درست می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زناجیر
تصویر زناجیر
جمع زنجیر، از پارسی زنجیرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنجور
تصویر زنجور
سیماهی از ماهیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنجفر
تصویر زنجفر
پارسی تازی گشته شنگرف
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته زنگار زنگ فلزات آیینه و جز آن اکسید مس، نامی است که به انواع مختلف استات مس به سبب رنگ سبز آنها داده اند. یا زنگار معدنی زاج سبز
فرهنگ لغت هوشیار
سبدی بافته از نی بوریا یا ترکه چوب و یا برگ خرما که در آن چیزها نهند و از جایی بجایی برند زنبیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنجیر
تصویر خنجیر
هر چیز تند و تیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجیر
تصویر انجیر
میوه ای درشت و شیرین و گوشت دار به رنگ های زرد و قرمز که درون آن پر از دانه های ریز است، درخت این میوه از تیرۀ انجیریان، با برگ های شکاف دار و پوست خاکستری که در اقسام متعدد وجود دارد
سوراخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنجار
تصویر زنجار
زنگار، ماده ای سمّی به رنگ سبز که از عمل اسید استیک در سطح مس به وجود می آید، اکسید مس، زنگ آهن، ژنگار، اکسید دو کوئیور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طنجیر
تصویر طنجیر
پارسی تازی گشته تنجیر پاتله پاتیله (دیگ حلوا پزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجیر
تصویر انجیر
انجیل، تین، درختی از تیره گزنه ها و جزو دسته توت ها دارای میوه ای شیرین و گوشت دار با ویتامین های A، B، C و بر خلاف توت یک پایه است و گل های نر و ماده اش بر روی یک درخت است. و انواع مختلفی دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خنجیر
تصویر خنجیر
بوی تیزی که از سوختن استخوان، چرم، پشم و پنبه چرب چراغ خاموش گشته و مانند آن برآید، هر چیز تند و تیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خنجیر
تصویر خنجیر
بوی تندی که از سوختن استخوان، پشم، چرم و مانند آن بلند می شود، برای مثال بگذرد سالیان که برناید / روزی از مطبخش همی خنجیر (خسروانی - شاعران بی دیوان - ۱۱۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنجفر
تصویر زنجفر
شنگرف، یکی از انواع سنگ های معدن جیوه که در معادن به صورت توده یا رشته و رگه پیدا می شود، غبارش سرخ یا قهوه ای رنگ است و در نقاشی به کار می رود، سولفور جیوه، اکسید سرخ سرب، زنجرف، شنجرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنجی
تصویر زنجی
زنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنجر
تصویر زنجر
پارسی تازی گشته زنجره زنجیره سپیدی که برناخن نوجوانان برآید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجیر
تصویر نجیر
بنگرید به نجیل واژه نجیر به آرش آهار و سریش پارسی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنجی
تصویر زنجی
((زَ نْ))
سیاه پوست، زنگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نجیر
تصویر نجیر
((نَ))
آهار و سریشی که جولاهگان و کفش دوزان و صحافان بکار برند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنجیروار
تصویر زنجیروار
متسلسل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زنجیر واری
تصویر زنجیر واری
تسلسل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زنجیر خانه
تصویر زنجیر خانه
زندانی که متهم و محکوم را در آن زنجیر کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنجیر بان
تصویر زنجیر بان
زندانبانی که مامور زنجیر کردن متهمان و محکومان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنجیرگر
تصویر زنجیرگر
زنجیرساز، کسی که زنجیر می سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنجیربان
تصویر زنجیربان
زندانبانی که زندانیان را بند و زنجیر می کند
فرهنگ فارسی عمید
((~. زَ))
مراسم عزاداری به ویژه در ماه محرم که در آن عزاداران به صورت گروهی در دسته های نامنظم با زنجیر به کتف و پشت و سر خود می کوبند
فرهنگ فارسی معین