جدول جو
جدول جو

معنی خنجیر

خنجیر
بوی تندی که از سوختن استخوان، پشم، چرم و مانند آن بلند می شود، برای مثال بگذرد سالیان که برناید / روزی از مطبخش همی خنجیر (خسروانی - شاعران بی دیوان - ۱۱۶)
تصویری از خنجیر
تصویر خنجیر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خنجیر

خنجیر

خنجیر
بوی تیزی که از سوختن استخوان، چرم، پشم و پنبه چرب چراغ خاموش گشته و مانند آن برآید، هر چیز تند و تیز
خنجیر
فرهنگ فارسی معین

خنجیر

خنجیر
هر چیز تند و تیز. (ناظم الاطباء) ، بوی گنده و تیزی که از سوختن استخوان و چرم و پشم و پنبۀ چرب شده و فتیلۀ خاموش گشته و جز آن برآید. (از ناظم الاطباء) :
سالها بگذرد که برناید
روزی از مطبخش همی خنجیر.
خسروانی.
میان معرکه از کشتگان نخیزد رود
ز تف آتش شمشیر و خنجرش خنجیر.
خسروانی.
ز بیم خنجر تو استخوان سوخت
بر ایشان و از ایشان خاست خنجیر.
لامعی.
ز باد گرزش گردون همه پر از آشوب
ز تف تیغش هامون همه پر از خنجیر.
ظهیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

انجیر

انجیر
میوه ای درشت و شیرین و گوشت دار به رنگ های زرد و قرمز که درون آن پر از دانه های ریز است، درخت این میوه از تیرۀ انجیریان، با برگ های شکاف دار و پوست خاکستری که در اقسام متعدد وجود دارد
سوراخ
انجیر
فرهنگ فارسی عمید

نخجیر

نخجیر
حیوانی که او را شکار کنند، شکار، برای مِثال ز بار گران خوشه خم گشته بود / تک وتاب نخجیر کم گشته بود (نظامی۵ - ۹۱۶)، بز کوهی، شکار کردن
نخجیر
فرهنگ فارسی عمید