هر چیز تند و تیز. (ناظم الاطباء) ، بوی گنده و تیزی که از سوختن استخوان و چرم و پشم و پنبۀ چرب شده و فتیلۀ خاموش گشته و جز آن برآید. (از ناظم الاطباء) : سالها بگذرد که برناید روزی از مطبخش همی خنجیر. خسروانی. میان معرکه از کشتگان نخیزد رود ز تف آتش شمشیر و خنجرش خنجیر. خسروانی. ز بیم خنجر تو استخوان سوخت بر ایشان و از ایشان خاست خنجیر. لامعی. ز باد گرزش گردون همه پر از آشوب ز تف تیغش هامون همه پر از خنجیر. ظهیر (از آنندراج)