جدول جو
جدول جو

معنی زناج - جستجوی لغت در جدول جو

زناج
زویج، نوعی خوراک که از تکه های رودۀ گاو یا گوسفند پر شده از پیه و گوشت تهیه می شود، زونج، زیچک، لکانه
تصویری از زناج
تصویر زناج
فرهنگ فارسی عمید
زناج
(زِ)
پاداش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
زناج
(زُنْ نا)
چرب رودۀ گوسفند را گویند که دنبه و برنج را با هم کوفته در میان آن پر کرده با روغن بریان کرده باشند و به عربی عصیب خوانند و با جیم فارسی هم آمده است. (برهان) (ناظم الاطباء) (از شرفنامۀ منیری) (از فرهنگ جهانگیری). روده ای که بر آن چربی نباشد و اندرون آن به گوشت و آرد و دنبه پر کنند و به زعفران زرد کرده در روغن بریان کنند و بخورند. (آنندراج) (انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی) :
خیال قامت زناج می پزم دائم
تو دست کوته ما بین و آستین دراز.
احمداطعمه (از آنندراج).
کافر از جوشش زناج ببیند در جوش
جای آن است که در دم بگشاید زنار.
بسحاق اطعمه.
چون قلیه برنج هست زناج بهل
در عمر خوش آویز نه در عمر دراز.
بسحاق اطعمه
لغت نامه دهخدا
زناج
جگر آکند چرب روده
تصویری از زناج
تصویر زناج
فرهنگ لغت هوشیار
زناج
((زُ نّ))
جگرآکند
تصویری از زناج
تصویر زناج
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زجاج
تصویر زجاج
شیشه گر، آبگینه ساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زجاج
تصویر زجاج
شیشه، آبگینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنوج
تصویر زنوج
سیاه پوست، زنگی، زنگ
فرهنگ فارسی عمید
کمربندی که مسیحیان ذمی به حکم مسلمانان بر کمر می بسته اند تا از مسلمانان بازشناخته شوند، نوار یا گردن بندی که مسیحیان با صلیب کوچکی به گردن خود آویزان می کردند، کستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زواج
تصویر زواج
زناشویی، ازدواج، زناشوهری، زن و شوهری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صناج
تصویر صناج
صنج زن، سازندۀ چنگ، نوازندۀ چنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زجاج
تصویر زجاج
زج ها، دندانها، جمع واژۀ زج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زلاج
تصویر زلاج
کلندر چوب بند پشت در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غناج
تصویر غناج
کرشمه دوده پیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عناج
تصویر عناج
درد پشت درد مهره های پشت، سخن نیاندیشیده، پایه کار بنیاد کار
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه پارسی سنج زن از ریشه پارسی سنج زن سنجدار صنج زن دف زن چنگ زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سناج
تصویر سناج
دوده که بر در و دیوار نشسته، نو رنگی اندودن به رنگی دیگر، چراغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زماج
تصویر زماج
دو برادران از مرغان شکاری، لاغر پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنان
تصویر زنان
سایه کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دناج
تصویر دناج
استواری، استوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زواج
تصویر زواج
نکاح و عروسی، زناشوئی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زجاج
تصویر زجاج
شیشه، آبگینه دندانهای پیشین
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است. زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع 2 تا 3 متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است. میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول 7 تا 8 و به عرض 3 میلیمتر میباشد. ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنام
تصویر زنام
نکوهنده، آستانک (بلا) پتیاره
فرهنگ لغت هوشیار
گلوبند گردن آویز، ایستار افسار گونه ای از زرفین و ریسمان که هنگام سرکشی ستور آن را کشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زناط
تصویر زناط
انبوهی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کمربند یکه مسیحیان ذمی بحکم مسلمانان بر کمر میبسته اند تا از مسلمانان باز شناخته شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زناد
تصویر زناد
دمچه، ژند، (چخماق تفنگ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زناء
تصویر زناء
((زِ))
آمیزش نامشروع مرد و زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زجاج
تصویر زجاج
((زُ))
شیشه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زراج
تصویر زراج
((زَ))
زرشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زواج
تصویر زواج
((زَ))
زناشویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صناج
تصویر صناج
((صَ نّ))
صنج زن، دف زن، چنگ زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنار
تصویر زنار
((زُ نّ))
رشته ای که مسیحیان به وسیله آن صلیب را به گردن آویزند، کستی، شالی که زردشتیان به کمر بندند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنان
تصویر زنان
نسوان
فرهنگ واژه فارسی سره