جدول جو
جدول جو

معنی زمینگیر - جستجوی لغت در جدول جو

زمینگیر
آنکه بسیار بسبب مرض یا پیری نتواند از جاب خود بر خیزد
تصویری از زمینگیر
تصویر زمینگیر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زمین گیر
تصویر زمین گیر
آنکه به سبب مرض یا پیری نتواند از جای خود برخیزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمین گیر
تصویر زمین گیر
درمانده، ناتوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زمین گیر
تصویر زمین گیر
برجای مانده، کسی که به واسطۀ بیماری و ناتوانی یا پیری نتواند از جا برخیزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمانگیر
تصویر کمانگیر
(پسرانه)
کماندار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زبانگیر
تصویر زبانگیر
جاسوس منهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمیرگیر
تصویر خمیرگیر
کارگری که در دکان نانوایی خمیر نان را آماده می کند
فرهنگ فارسی عمید
کسی که به کمان مجهز است، کسی که در تیر اندازی با کمان مهارت دارد کمانگیر: (بر سر خاکش بجای شمع تیری مینهد هر که قربان کمانداران ابرو میشود)، (کلیم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمیرگیر
تصویر خمیرگیر
کسی که در دکان نانوایی خمیر نان را به عمل آورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبانگیر
تصویر زبانگیر
جاسوس، سخن چین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمانگیر
تصویر کمانگیر
((کَ))
کسی که در فن تیر اندازی با کمان ماهر باشد، لقب پهلوانی آرش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زمینی
تصویر زمینی
منسوب به زمین ارضی مقابل آسمان سماوی، مخلوقات کره ارضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمینی
تصویر زمینی
مربوط به زمین، ساکن کرۀ زمین، مقابل درختی، آنچه رو یا زیر زمین کشت می شود مثلاً سیب زمینی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زمینی
تصویر زمینی
Earthy, Terrestrial
دیکشنری فارسی به انگلیسی
irdisch, terrestrisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
земний , наземний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
土质的 , 陆地的
دیکشنری فارسی به چینی
aards, terrestrisch
دیکشنری فارسی به هلندی
पृथ्वी जैसा , पृथ्वी से संबंधित
دیکشنری فارسی به هندی
أرضيٌّ , برّيٌ
دیکشنری فارسی به عربی
ארצי , יבשתי
دیکشنری فارسی به عبری
เป็นโลก , บนพื้นดิน
دیکشنری فارسی به تایلندی
পৃথিবীসুলভ , পৃথিবীজুড়ে
دیکشنری فارسی به بنگالی