- زمینگیر
- آنکه بسیار بسبب مرض یا پیری نتواند از جاب خود بر خیزد
معنی زمینگیر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه به سبب مرض یا پیری نتواند از جای خود برخیزد
درمانده، ناتوان
برجای مانده، کسی که به واسطۀ بیماری و ناتوانی یا پیری نتواند از جا برخیزد
جاسوس منهی
کارگری که در دکان نانوایی خمیر نان را آماده می کند
کسی که به کمان مجهز است، کسی که در تیر اندازی با کمان مهارت دارد کمانگیر: (بر سر خاکش بجای شمع تیری مینهد هر که قربان کمانداران ابرو میشود)، (کلیم)
کسی که در دکان نانوایی خمیر نان را به عمل آورد
جاسوس، سخن چین
منسوب به زمین ارضی مقابل آسمان سماوی، مخلوقات کره ارضی
مربوط به زمین، ساکن کرۀ زمین، مقابل درختی، آنچه رو یا زیر زمین کشت می شود مثلاً سیب زمینی
Earthy, Terrestrial
земной
irdisch, terrestrisch
земний , наземний
ziemski, lądowy
土质的 , 陆地的
terreno, terrestre
terrestre
terrenal, terrestre
terrestre
aards, terrestrisch
पृथ्वी जैसा , पृथ्वी से संबंधित
bumi, terestrial
أرضيٌّ , برّيٌ
ארצי , יבשתי
土の , 地球の
topraklı, karasal
wa dunia, duniani
เป็นโลก , บนพื้นดิน
পৃথিবীসুলভ , পৃথিবীজুড়ে
زمینی