- زلیف
- ترس و وهم، ترس و بیم
معنی زلیف - جستجوی لغت در جدول جو
- زلیف
- زلیفن، ترس، بیم، تهدید، کینه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترس، بیم
ترس، بیم، برای مثال از لب تو مر مرا هزار امید است / وز سر زلفین هزار زلیفن (فرخی - ۲۶۹) ، تهدید، کینه
دراز گویی کش دادن سخن
پارسی تازی شده زیلو گستردنی
آب صاف و گوارا
شلیل، ماهی لیز آفگانه (جنین سقط شده) نسا
کلید شده، سرسره لغزگاه
راه دور ماده شتر تندرو
نزدیکی، گاهمندی، ارجداری
ظالم و ستمکار
خوگر خو گرفته یار خوگر خوگیر معتاد، دمساز دوست
هم سوگند، هم قسم
پادشاه فرمانروا، چربزبان، دره، راه کوهستانی، پیمان شکن
هم عهد، هم پیمان، هم سوگند
الفت گرفته، خوگرفته، یار، دوست، همدم
بدحال، ذلیل، خوار، ویژگی امر سخت و دشوار
بد حال، خوار، ذلیل، کار دشوار
گوسفند فربه
خم خرما، خم بازشده
خوی گرفته، معتاد، همدم، دوست
موی سر، گیسو
دیوار بند، پایه پایه نردبان، سیم نبهره ناسره قلب (زر و سیم پول)
زر و سیم ناسره غش دار، پول قلب
گناه، بی ادبی، ناکسی
گناه، بی ادبی، ناکسی
کیسه صابون، کیسه از پارچه نازک که صابون در آن نهند و تن را با آن شویند
کسیه صابون، پوست درخت خرما، جمع الیاف
کیسۀ بافتنی یا پارچه ای که در حمام برای شستشوی بدن با صابون به خود می مالند، رشته ها و تارهای درخت خرما، نارگیل و فوفل، در علم زیست شناسی پوست درخت خرما
گیسو، موی سر
زلف چلیپا: کنایه از زلفی که پریشان و آشفته باشد
زلف دوتا: زلف تاخورده و پیچیده، گیسوی تابیده
زلف شکستن: کنایه از پریشان و آشفته کردن مو
زلف عروس: در علم زیست شناسی تاج خروس
زلف عروسان: در علم زیست شناسی تاج خروس، زلف عروس
زلف چلیپا: کنایه از زلفی که پریشان و آشفته باشد
زلف دوتا: زلف تاخورده و پیچیده، گیسوی تابیده
زلف شکستن: کنایه از پریشان و آشفته کردن مو
زلف عروس: در علم زیست شناسی تاج خروس
زلف عروسان: در علم زیست شناسی تاج خروس، زلف عروس