گروهۀ ریسمان خام که بر دوک پیچیده شود، و بجای فوقانی، نون هم به نظر آمده است (زغونه). (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین) ، مخفف زاغوته هم هست که ماسوره باشد. (ناظم الاطباء). زاغوته. ماسوره. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین)
گروهۀ ریسمان خام که بر دوک پیچیده شود، و بجای فوقانی، نون هم به نظر آمده است (زغونه). (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین) ، مخفف زاغوته هم هست که ماسوره باشد. (ناظم الاطباء). زاغوته. ماسوره. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین)
فریاد شادی که زنان در جشن ختنه سوران پسر بچگان یا جشن عروسی دختران و جز اینها سر دهند. آنها لرزشی در صدای خود ایجاد نمایند وسیلاب ’لی’ را مدتی طولانی که نفس یاری دهد لاینقطع تکرار کنند و سپس توقف کوتاهی کرده بار دیگر آن صدا راسر دهند... (از دزی ج 1 ص 594). رجوع به زغزته شود
فریاد شادی که زنان در جشن ختنه سوران پسر بچگان یا جشن عروسی دختران و جز اینها سر دهند. آنها لرزشی در صدای خود ایجاد نمایند وسیلاب ’لی’ را مدتی طولانی که نفس یاری دهد لاینقطع تکرار کنند و سپس توقف کوتاهی کرده بار دیگر آن صدا راسر دهند... (از دزی ج 1 ص 594). رجوع به زغزته شود
غوطه. سر فروبردن به آب به تمامی تن. (از فرهنگ اوبهی). غوطه کردن. (فرهنگ اسدی). سر به آب فروبردن و فرورفتن در آب، و غوطه معرب آن است. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به غوته خوردن و غوته خورده شود. ترکیب ها: - غوته خوار. غوته خوردن. غوته خورده. رجوع به هر یک از این مدخل های شود
غوطه. سر فروبردن به آب به تمامی تن. (از فرهنگ اوبهی). غوطه کردن. (فرهنگ اسدی). سر به آب فروبردن و فرورفتن در آب، و غوطه معرب آن است. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به غوته خوردن و غوته خورده شود. ترکیب ها: - غوته خوار. غوته خوردن. غوته خورده. رجوع به هر یک از این مدخل های شود