غوطه. سر فروبردن به آب به تمامی تن. (از فرهنگ اوبهی). غوطه کردن. (فرهنگ اسدی). سر به آب فروبردن و فرورفتن در آب، و غوطه معرب آن است. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به غوته خوردن و غوته خورده شود. ترکیب ها: - غوته خوار. غوته خوردن. غوته خورده. رجوع به هر یک از این مدخل های شود
خوشۀ خشک شدۀ گندم یا جو توس، درختی بزرگ و جنگلی از خانوادۀ پیاله داران، با برگ های دندانه دار و نوک تیز که دم کردۀ برگ و پوست آن برای تصفیۀ خون، تقویت معده و کاهش تب مفید است، تیس، غوش، سَندِر، غان