جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غوته

غوته

غوته
فرو رفتن در آب سر باب فرو بردن، فرو رفتن در آب سر باب فرو بردن
غوته
فرهنگ لغت هوشیار

غوته

غوته
غوطه. سر فروبردن به آب به تمامی تن. (از فرهنگ اوبهی). غوطه کردن. (فرهنگ اسدی). سر به آب فروبردن و فرورفتن در آب، و غوطه معرب آن است. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به غوته خوردن و غوته خورده شود.
ترکیب ها:
- غوته خوار. غوته خوردن. غوته خورده. رجوع به هر یک از این مدخل های شود
لغت نامه دهخدا

بوته

بوته
گیاهی که پر شاخ و برگ باشد و تنه ضخیم نداشته و بلند هم نشود
بوته
فرهنگ لغت هوشیار

توته

توته
پارس تازی گشته توته زگیل گوشت زاید پلک چشم جوش پلک تراخم
توته
فرهنگ لغت هوشیار

غوشه

غوشه
خوشۀ خشک شدۀ گندم یا جو
توس، درختی بزرگ و جنگلی از خانوادۀ پیاله داران، با برگ های دندانه دار و نوک تیز که دم کردۀ برگ و پوست آن برای تصفیۀ خون، تقویت معده و کاهش تب مفید است، تیس، غوش، سَندِر، غان
غوشه
فرهنگ فارسی عمید