- زعیب
- ویز آوای کبت (زنبور عسل)، غار آوای کلاغ
معنی زعیب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترسیده بیمزده بیمناک هراسان، فربه پر چربی، کوتاه
مویز، کشمش
کفیل و ضامن، بمعنی وکیل
ترسو
توشه دان، از چرم دوخته و یا توشه دان از دو طرف بریده
بانگ کردن زاغ یا کلاغ، صدای کلاغ
ترسیده، کسی که دچار بیم و ترس شده
وحشت زده، هراسیده، مرعوب، متوحّش، خائف، چغزیده، نهازیده، مروع
وحشت زده، هراسیده، مرعوب، متوحّش، خائف، چغزیده، نهازیده، مروع
مویز، انگور خشکیده، انگور سیاه خشک شده، کشمش، سکج، سیج، هولک
عیب دار، عیب ناک، معیوب، ناقص، ناراست
کفیل، پذرفتار، رئیس، رهبر، پیشوا، بزرگ قوم
بی زن، دورافتاده آواره: مرد، چراگاه
سالخورده رفتنی: مرد شماربسیار
همبازی، بازیگر همبازی، بازیگر: برمن آمد و آورد بر فروخته شمع طبع مرد نشاطی و جان مرد لعیب. (عسجدی لغ)
عیبناک، معیوب، دارای عیب
بانگ زاغ بانگ کلاغ و زاغ: و چون روزگار چنانک عادت اوست نعیب غراب بسمع احباب رساند
آک، بدی، کمبود
زیبائی و خوبی، خوبی و زینت و آرایش
نقص، بدی، نقیصه
آرایش، زینت
نقیصه، نقص، بدی
زینت، زیور، آرایش
Fault, Deformity
деформация , ошибка
Deformation, Fehler
деформація , помилка
deformacja, błąd