جدول جو
جدول جو

معنی زریرگیاه - جستجوی لغت در جدول جو

زریرگیاه
(زَ)
دوائی باشد که آنرا اکلیل الملک گویند و آن را اسپرک نیز گویند و رنگ آن سبز مایل به زردی باشد... (غیاث اللغات). رجوع به زریر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زیرگاه
تصویر زیرگاه
کرسی، صندلی، تخت، چهارپایه ای برای نشستن، برای مثال نهادند زرّین یکی زیرگاه / نشست از برش پهلوان سپاه (فردوسی - ۷/۵۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
(زَرْ ری)
نام گیاهی که بکار اکسیر می آید... (آنندراج) :
فیض بردم مهر دشمن در دلم تا کرده راه
مزرعم از اختلاط برق شد زرین گیاه.
محمدسعید اشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
پایتخت: و همواره دارالملک و سریرگاه ملوک فرس بوده است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 3).
با رفعت و قدر باد جاهت
با فتح و ظفر سریرگاهت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
همان شیرگیاست، (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری)، رجوع به شیرگیا شود
لغت نامه دهخدا
کرسی، (جهانگیری) (شرفنامۀ منیری)، کرسی که بر آن نشینند، (برهان)، کرسی و صندلی، (ناظم الاطباء)، کرسی باشد، چه پائین تر از گاه یعنی تخت می گذارند، (فرهنگ رشیدی)، کرسی که بر آن نشینند و آن کرسی را زیر تخت بزرگ گذارند از این روی زیرگاه گویند، (انجمن آرا) (آنندراج) :
بر تخت زرین یکی زیرگاه
نشسته بر او پهلوان سپاه،
فردوسی،
نهادند زرین یکی زیرگاه
نشست از برش پهلوان سپاه،
فردوسی،
همان میزبان را یکی زیرگاه
نهادند و بنشست نزدیک شاه،
فردوسی،
بر اورنگ بد پهلوان پیش شاه
سوی راستش سام بر زیرگاه،
اسدی،
بهرخانه در تختی از پیشگاه
بر تخت زیرین یکی زیرگاه،
اسدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سریرگاه
تصویر سریرگاه
پایتخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیرگاه
تصویر زیرگاه
کرسی و صندلی که بر آن نشینند
فرهنگ لغت هوشیار