ساعت آبی، وسیله ای برای اندازه گیری زمان در گذشته که در آن از جریان یکنواخت آب استفاده می شد و اسباب آن ظرفی بود با سوراخ کوچک که آب قطره قطره از آن می چکیده و با مدرج ساختن ظرف، گذشت زمان را اندازه می گرفتند و نوعی از آن ظرفی سوراخ دار بوده که آن را پنگان یا فنجان گفته اند، پنگان، پنگ، فنجان
ساعت آبی، وسیله ای برای اندازه گیری زمان در گذشته که در آن از جریان یکنواخت آب استفاده می شد و اسباب آن ظرفی بود با سوراخ کوچک که آب قطره قطره از آن می چکیده و با مدرج ساختن ظرف، گذشت زمان را اندازه می گرفتند و نوعی از آن ظرفی سوراخ دار بوده که آن را پنگان یا فنجان گفته اند، پَنگان، پَنگ، فِنجان
نامرد، مخنث، عنین، برای مثال کزاین غرچگان چیست چندین گریغ / بکوشید هم پشت با گرز و تیغ (اسدی - ۲۲۲)، نادان، کودن، برای مثال برگذر ز این سرای غرچه فریب / درگذر ز این رباط مردم خوار (سنائی۲ - ۱۳۷)، پست، زبون، کوهستانی
نامرد، مخنث، عنین، برای مِثال کزاین غرچگان چیست چندین گریغ / بکوشید هم پشت با گرز و تیغ (اسدی - ۲۲۲)، نادان، کودن، برای مِثال برگذر ز این سرای غرچه فریب / درگذر ز این رباط مردم خوار (سنائی۲ - ۱۳۷)، پست، زبون، کوهستانی
از مردم غرچستان ناحیه ای در خراسان قدیم، برای مثال چغانی و چگلی و بلخی ردان / بخاری و از غرچگان موبدان (فردوسی - ۶/۵۳۶)، شه غرچگان بود بر سان شیر / کجا پشت پیل آوریدی به زیر (فردوسی۴/۱۸۱)
از مردم غرچستان ناحیه ای در خراسان قدیم، برای مِثال چغانی و چگلی و بلخی ردان / بخاری و از غرچگان موبدان (فردوسی - ۶/۵۳۶)، شه غرچگان بود بر سان شیر / کجا پشت پیل آوریدی به زیر (فردوسی۴/۱۸۱)
هرچیز: (هرچه ازجنس زمین بود چون کحل وزرنیخ. . تیمم برآهن روابیند)، هراندازه هرقدر: (وهرچه درامکان گنجد ازخرابی واضرار بتقدیم رسانیدند)، هرچکه (در ذوی العقولبکاررود) توضیح (هرچه) گاه برسرصفت تفضیلی درآید ودال برتاکید درمعنی آن صفت است. یا هرچه باداباد. هرچه که شدنی است میشود: (باخودش گفت هرچه بادابادخ اقلا یک هم صحبت گیرآوردم) یا هرچه باشد، بهرحال درهرحال: (هرچه باشد توعلی رادختری درج عصمت گوهرپیغمبری) (ازقول حسین علیه السلام به زینب) یا هرچه بیشتر. هراندازه که ممکن است بیشتروفزونتر. یا هرچه تمامتر. هراندازه که ممکن است تمامتروکاملتر: (وبحر متی هرچه تمامتر وبعزمی هرچه صادقتر کشتی هارابطرف حصار راندند) یاهرچه خوبتر. هراندازه که ممکن است خوبتر وبهتر: (برسرصورت پرندسرشت بخطی هرچه خوبتربنوشت) (هفت پیکر) یا هرچه زودتر. هراندازه که ممکن است زودتر. هراندازه که ممکن است زودتر. یاهرچه صادقتر. راست گوتر، راست تر درست تر. یا هرچه ظاهرتر. هرقدر که ممکن است آشکارتر: (ومعلوم گردد که این الفاظ به یکدیگر هرچه متناسبتر است وهرکلمتی را اعجازی هرچه ظاهرتر) یاهرچه کمتر. هراندازه که ممکن است کمتر. یاهرچه متناسبتر. هرقدر که ممکن است متناسبتر یا هرچه موجزتر. هرقدرکه ممکن است مختصرتر: (ویک باب که برذکر برزویه طبیب مقصوداست وبه بزرجمهر منسوب هرچه موجزتر پرداخته شد) یاهرچه بدتر. مقعد ماتحت
هرچیز: (هرچه ازجنس زمین بود چون کحل وزرنیخ. . تیمم برآهن روابیند)، هراندازه هرقدر: (وهرچه درامکان گنجد ازخرابی واضرار بتقدیم رسانیدند)، هرچکه (در ذوی العقولبکاررود) توضیح (هرچه) گاه برسرصفت تفضیلی درآید ودال برتاکید درمعنی آن صفت است. یا هرچه باداباد. هرچه که شدنی است میشود: (باخودش گفت هرچه بادابادخ اقلا یک هم صحبت گیرآوردم) یا هرچه باشد، بهرحال درهرحال: (هرچه باشد توعلی رادختری درج عصمت گوهرپیغمبری) (ازقول حسین علیه السلام به زینب) یا هرچه بیشتر. هراندازه که ممکن است بیشتروفزونتر. یا هرچه تمامتر. هراندازه که ممکن است تمامتروکاملتر: (وبحر متی هرچه تمامتر وبعزمی هرچه صادقتر کشتی هارابطرف حصار راندند) یاهرچه خوبتر. هراندازه که ممکن است خوبتر وبهتر: (برسرصورت پرندسرشت بخطی هرچه خوبتربنوشت) (هفت پیکر) یا هرچه زودتر. هراندازه که ممکن است زودتر. هراندازه که ممکن است زودتر. یاهرچه صادقتر. راست گوتر، راست تر درست تر. یا هرچه ظاهرتر. هرقدر که ممکن است آشکارتر: (ومعلوم گردد که این الفاظ به یکدیگر هرچه متناسبتر است وهرکلمتی را اعجازی هرچه ظاهرتر) یاهرچه کمتر. هراندازه که ممکن است کمتر. یاهرچه متناسبتر. هرقدر که ممکن است متناسبتر یا هرچه موجزتر. هرقدرکه ممکن است مختصرتر: (ویک باب که برذکر برزویه طبیب مقصوداست وبه بزرجمهر منسوب هرچه موجزتر پرداخته شد) یاهرچه بدتر. مقعد ماتحت
حشره ایست از راسته نازک بالان که تیره خاصی را بنام تیره مورچگان در این راسته بوجود میاورد. مورچه جانوریست اجتماعی و آن دارای گونه های بسیار میباشد و مخصوصا برخی گونه های نواحی حاره مورچه های خطرناک و گوشتخوارند و چون بطور دسته جمعی حمله میکنند هر جانوری را که غافلگیر کنند بزودی از پای در میاورند و در مدت قلیلی همه عضلات و انساج جانور را مورد طعمه قرار داده اسکلتی از او بر جای میگذارند. مورچه های یک لانه به سه دسته تقسیم میشوند: عده ای مورچه های کارگرند که عموما فاقد بال هستند و کار آنها جمع آوری دانه ها و مواد غذایی و حفر لانه و نگهداری تخمها و نوزادان میباشد. تعداد کمی از افراد یک لانه مورچه های نر و ماده هستند که دارای چهار بال نازک میباشند. مورچه ها حشراتی هستند که از نظر هوش و غریزه طبیعی کاملند. بین شکم و تنه این حشرات پایه ای وجود دارد که بوسیله آن شکم میتواند حرکات زیادی در جهات مختلف انجام دهد. مورچه های کارگر دارای سر کوچکی هستند در صورتیکه نرها و ماده ها دارای سر بزرگند. آرواره های این حشره نسبه قوی است و پاهایش به چنگال ختم میشوند. بالهای جنس ماده حشره مذکور پس از جفتگیری می افتند. عمر مورچه های کارگر بین 8 تا 10 ماه و مورچه ماده (ملکه) یک سال و مورچه های نر فقط دو هفته است یعنی پس از جفتگیری با ماده میمیرند. کار ملکه بارور شده فقط تخم گذاری است. مورچه های عمله تخم ها را جمع میکنند و پس از آنکه لاروها بیرون آمدند آنها را مواظبت کرده غذا میدهند. نوزاد ها معمولا در پیله سفیدی قرار دارند. بالغ بر 2000 گونه مورچه تاکنون در روی زمین شناخته شده که همه دارای زندگی و قوانین اجتماعی کاملند و بسیار اتفاق می افتد که فردی منافع شخصی خود را فدای منافع جمع می کند مور جمع مورچگان. یا مورچه سفید. موریانه یا مورچه عنبرین. خط زیبا رویان . یا روی مورچه سوار بودن، بسیار کند راه رفتن، جوهر شمشیر و خنجر و کارد: (آن جهانگیر که شیرینی جان بدخواه گاه هیجا خورش مورچه خنجر کرد) (امیر خسرو)
حشره ایست از راسته نازک بالان که تیره خاصی را بنام تیره مورچگان در این راسته بوجود میاورد. مورچه جانوریست اجتماعی و آن دارای گونه های بسیار میباشد و مخصوصا برخی گونه های نواحی حاره مورچه های خطرناک و گوشتخوارند و چون بطور دسته جمعی حمله میکنند هر جانوری را که غافلگیر کنند بزودی از پای در میاورند و در مدت قلیلی همه عضلات و انساج جانور را مورد طعمه قرار داده اسکلتی از او بر جای میگذارند. مورچه های یک لانه به سه دسته تقسیم میشوند: عده ای مورچه های کارگرند که عموما فاقد بال هستند و کار آنها جمع آوری دانه ها و مواد غذایی و حفر لانه و نگهداری تخمها و نوزادان میباشد. تعداد کمی از افراد یک لانه مورچه های نر و ماده هستند که دارای چهار بال نازک میباشند. مورچه ها حشراتی هستند که از نظر هوش و غریزه طبیعی کاملند. بین شکم و تنه این حشرات پایه ای وجود دارد که بوسیله آن شکم میتواند حرکات زیادی در جهات مختلف انجام دهد. مورچه های کارگر دارای سر کوچکی هستند در صورتیکه نرها و ماده ها دارای سر بزرگند. آرواره های این حشره نسبه قوی است و پاهایش به چنگال ختم میشوند. بالهای جنس ماده حشره مذکور پس از جفتگیری می افتند. عمر مورچه های کارگر بین 8 تا 10 ماه و مورچه ماده (ملکه) یک سال و مورچه های نر فقط دو هفته است یعنی پس از جفتگیری با ماده میمیرند. کار ملکه بارور شده فقط تخم گذاری است. مورچه های عمله تخم ها را جمع میکنند و پس از آنکه لاروها بیرون آمدند آنها را مواظبت کرده غذا میدهند. نوزاد ها معمولا در پیله سفیدی قرار دارند. بالغ بر 2000 گونه مورچه تاکنون در روی زمین شناخته شده که همه دارای زندگی و قوانین اجتماعی کاملند و بسیار اتفاق می افتد که فردی منافع شخصی خود را فدای منافع جمع می کند مور جمع مورچگان. یا مورچه سفید. موریانه یا مورچه عنبرین. خط زیبا رویان . یا روی مورچه سوار بودن، بسیار کند راه رفتن، جوهر شمشیر و خنجر و کارد: (آن جهانگیر که شیرینی جان بدخواه گاه هیجا خورش مورچه خنجر کرد) (امیر خسرو)
فرشه، وسیله ای ساخته شده از یک دسته الیاف طبیعی یا مصنوعی که بر روی دسته ای کوچک و عمودی بسته شده برای مالیدن چیزی بر یک سطح یا غیر آن مثل، قلم مو، فرچه ریش تراشی، فرچه برای واکس زدن
فرشه، وسیله ای ساخته شده از یک دسته الیاف طبیعی یا مصنوعی که بر روی دسته ای کوچک و عمودی بسته شده برای مالیدن چیزی بر یک سطح یا غیر آن مثل، قلم مو، فرچه ریش تراشی، فرچه برای واکس زدن