جدول جو
جدول جو

معنی زرنکش - جستجوی لغت در جدول جو

زرنکش
(زَ رَ کُ)
دهی از دهستان کندوان است که در بخش ترک شهرستان میانه و بر شش هزارگزی شمال بخش واقع است و 554 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زرنوش
تصویر زرنوش
(دخترانه)
نام شهری که دارا آن را بنا کرده بود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زرکش
تصویر زرکش
کسی که پیشه اش کشیدن تارهای زر به جامه یا پارچه است، زرکشیده، پارچه ای که تارهای زر در آن به کار رفته
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
شهری که دارا آن را بنا کرده. (از ولف). ظاهراً این شهر به اهواز بوده است:
یکی شارسان کرد زرنوش نام
به اهواز گشتند از او شادکام
کسی را که درویش بد داد داد
به خواهندگان گنج آباد داد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(وِ رَ)
دهی است از دهستان بروانان بخش ترکمان شهرستان میانه. در 11هزارگزی شوسۀ میانه به تبریز. دارای 1634 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آنجاغلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن شوسه است. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود
لغت نامه دهخدا
(زَ نَ)
دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را ’مقام صوت و موسیقی’ معنی کرده است. رجوع به دزی ج 1 ص 590 شود
لغت نامه دهخدا
(زَ رَ)
بزرگی و حشمت و بزرگواری و عظمت و جاه و جلال. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ کَ)
دهی از دهستان میان ولایت است که در بخش حومه شهرستان مشهد واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
پارسی تازی گشته زرکش گلابتون دوزی دیبای زرکشی شده آنکه تارهای زر به پارچه کشد کسی که گلابتون سازد، پارچه ای که تارهای زر در آن کشیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرکش
تصویر زرکش
پارچه ای که تارهای زر در آن بکار رفته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرکش
تصویر زرکش
((زَ کَ یا کِ))
آن که تارهای زر به پارچه کشد
فرهنگ فارسی معین