جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با زرنوش

زرنوش

زرنوش
شهری که دارا آن را بنا کرده. (از ولف). ظاهراً این شهر به اهواز بوده است:
یکی شارسان کرد زرنوش نام
به اهواز گشتند از او شادکام
کسی را که درویش بد داد داد
به خواهندگان گنج آباد داد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

زرپوش

زرپوش
زردوزی شده (جامه)، یا زرپوش اطلس جامه زرکش که جنس آن اطلس باشد
زرپوش
فرهنگ لغت هوشیار

زرنوق

زرنوق
جویبار رودک، چرخپایه دو دیوارچه از چوب یا سنگ که چرخ چاه بر آن نهند
فرهنگ لغت هوشیار

زرپوش

زرپوش
زرپوشیده. (فرهنگ فارسی معین) :... خود را به میان آن لشکر خونخوار انداخته، هر جوان زرپوش را که بنظر می آورد شمشیر در کار آدمی کرد. (مجمل التواریخ گلستانه ص 27) ، به زربافته. (بهار عجم). زردوزی شده (جامه). (فرهنگ فارسی معین) :
چه سود از اطلس و دیبای زرپوش
بماه دی چو نتوان کرد بر دوش.
امیرخسرو (از بهار عجم).
- زرپوش اطلس، جامۀ زرکش که جنس آن اطلس باشد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

زرنوک

زرنوک
دستۀ آسیا. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). دستۀ دست آس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

زرنوق

زرنوق
نام شهری است. (منتهی الارب) (آنندراج). زرنوج. (منتهی الارب) (آنندراج). از بلاد مشهور ماوراءالنهر بود. رجوع به نزهه القلوب ج 3 ص 261 و 263، جهانگشای جوینی ج 1 ص 76 و 77، حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 444، سبک شناسی بهارج 3 ص 60، 65، 66 و تاریخ مغول اقبال ص 27 و 28 شود
لغت نامه دهخدا