دیرالزرنوق. بر کوهی است که مشرف بر دجله است به حزیره. (منتهی الارب). حمداﷲ مستوفی آرد:... و دیگر بلاد یمانه فلج که مقام قیس عمران بوده و زرنوق و قرقری و... (نزهه القلوب ج 3 ص 263)
دیرالزرنوق. بر کوهی است که مشرف بر دجله است به حزیره. (منتهی الارب). حمداﷲ مستوفی آرد:... و دیگر بلاد یمانه فلج که مقام قیس عمران بوده و زرنوق و قرقری و... (نزهه القلوب ج 3 ص 263)
نام شهری است. (منتهی الارب) (آنندراج). زرنوج. (منتهی الارب) (آنندراج). از بلاد مشهور ماوراءالنهر بود. رجوع به نزهه القلوب ج 3 ص 261 و 263، جهانگشای جوینی ج 1 ص 76 و 77، حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 444، سبک شناسی بهارج 3 ص 60، 65، 66 و تاریخ مغول اقبال ص 27 و 28 شود
نام شهری است. (منتهی الارب) (آنندراج). زرنوج. (منتهی الارب) (آنندراج). از بلاد مشهور ماوراءالنهر بود. رجوع به نزهه القلوب ج 3 ص 261 و 263، جهانگشای جوینی ج 1 ص 76 و 77، حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 444، سبک شناسی بهارج 3 ص 60، 65، 66 و تاریخ مغول اقبال ص 27 و 28 شود
در کوهی مشرف بر دجله واقع است بین این دیر و جزیره عمر دو فرسخ فاصله است و هنوز هم آباد است این دیر دارای بوستانهای سرسبز و شراب بسیار است و به عمرالزرنوق معروف است. در کنار این دیر دیر دیگری میباشد که بعمرالصغیر معروف است شابشتی گوید این دیر باسم دیر بطیزناباد نامیده شده است بین این دیر و قادسیه یک میل فاصله است. (از معجم البلدان)
در کوهی مشرف بر دجله واقع است بین این دیر و جزیره عمر دو فرسخ فاصله است و هنوز هم آباد است این دیر دارای بوستانهای سرسبز و شراب بسیار است و به عمرالزرنوق معروف است. در کنار این دیر دیر دیگری میباشد که بعمرالصغیر معروف است شابشتی گوید این دیر باسم دیر بطیزناباد نامیده شده است بین این دیر و قادسیه یک میل فاصله است. (از معجم البلدان)
دهی از دهستان پایین ولایت است که در بخش حومه شهرستان تربت حیدریه ودر 24 هزارگزی جنوب باختری تربت حیدریه واقع است و 348 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان پایین ولایت است که در بخش حومه شهرستان تربت حیدریه ودر 24 هزارگزی جنوب باختری تربت حیدریه واقع است و 348 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
گل تنک وقتی که آب نهر یا آب آبرو فرو شود در زمین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترنوق (ت / ت ) و ترنوقا، گل در نهرها. (اقرب الموارد)، مسیل گاهی که آب آن فرونشیند. (از اقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به ترنوقاء شود
گل تنک وقتی که آب نهر یا آب آبرو فرو شود در زمین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترنوق (ت َ / ت ُ) و تُرنوقا، گل در نهرها. (اقرب الموارد)، مسیل گاهی که آب آن فرونشیند. (از اقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به ترنوقاء شود
شهری که دارا آن را بنا کرده. (از ولف). ظاهراً این شهر به اهواز بوده است: یکی شارسان کرد زرنوش نام به اهواز گشتند از او شادکام کسی را که درویش بد داد داد به خواهندگان گنج آباد داد. فردوسی
شهری که دارا آن را بنا کرده. (از ولف). ظاهراً این شهر به اهواز بوده است: یکی شارسان کرد زرنوش نام به اهواز گشتند از او شادکام کسی را که درویش بد داد داد به خواهندگان گنج آباد داد. فردوسی
جوان زیبا، کاکل، کلنگ از پرندگان، گیاه تر پرنده ای است از راسته پابلندان دارای بالهای دراز و ساقه های طویل که به فارسی آن را کلنگ خوانند. غرنیق غرنیق غرانق، جمع غرانیق غرانق غرانقه
جوان زیبا، کاکل، کلنگ از پرندگان، گیاه تر پرنده ای است از راسته پابلندان دارای بالهای دراز و ساقه های طویل که به فارسی آن را کلنگ خوانند. غرنیق غرنیق غرانق، جمع غرانیق غرانق غرانقه
جسمی است معدنی و آن عبارت است از ترکیب گوگرد و ارسنیک که در اصطلاح شیمی آنرا سولفور ارسنیک گویند و بر دو نوع است. یا زرنیخ زرد: عبارت است از ترکیب سه ظرفیتی ارسینک با گوگرد رنگ آن زرد است و در نقاشی برای تهیه رنگ زرد و سبز (مخلوط با آبی پروس) بکار میرود و همچنین در تهیه واجبی (نوره) از آن استفاده میکنند. یا زرنیخ قرمز عبارت است از ترکیب دو ظرفیتی ارسینک و گوگرد رنگ آن قرمز است و در نقاشی مصرف دارد
جسمی است معدنی و آن عبارت است از ترکیب گوگرد و ارسنیک که در اصطلاح شیمی آنرا سولفور ارسنیک گویند و بر دو نوع است. یا زرنیخ زرد: عبارت است از ترکیب سه ظرفیتی ارسینک با گوگرد رنگ آن زرد است و در نقاشی برای تهیه رنگ زرد و سبز (مخلوط با آبی پروس) بکار میرود و همچنین در تهیه واجبی (نوره) از آن استفاده میکنند. یا زرنیخ قرمز عبارت است از ترکیب دو ظرفیتی ارسینک و گوگرد رنگ آن قرمز است و در نقاشی مصرف دارد
پرنده ای است از راسته پا بلندان، دارای بال های دراز و ساق های طویل که به فارسی آن را کلنگ خوانند. غرنیق، غرنیق، غرانق، جمع غرانیق، غرانق و غرانقه
پرنده ای است از راسته پا بلندان، دارای بال های دراز و ساق های طویل که به فارسی آن را کلنگ خوانند. غِرنیق، غُرنیق، غُرانق، جمع غَرانیق، غَرانق و غَرانقه