- زرقاء
- مونث ازرق کبود، آسمان
معنی زرقاء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خشک کردن اشک، خشک کردن خوی، جمع رقیق بندگان مملوکان
ابر، سحاب
پارسی تازی گشته زرکان روستایی در شش فرسنگی شیراز
ترید، زه پرورده (زه زیتون گویش گیلکی) زه ساخته
باد شدید، زن نادان
گرگ ماده، سبزه کبوتر ماده کبوتر خاکسترگون، فاخته، نفس کلیه
افسونگر، کوهنورد
نابینا، آنکه چشمش نمی بیند، کور، ویژگی چشمی که توانایی دیدن ندارد
گنبد کبود، آسمان