گیاهی است بغایت بدبوی و از چین آورند و آنرا حلبۀ چینی گویند. برگش به برگ سداب ماند و طبیعتش سرد است و خاصیت وی آن است که دفع خشکی بوی مشک کند. (برهان) (از جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج). گیاهی بغایت بدبوی و از چین آورند. (ناظم الاطباء). زرگنج. (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ فارسی معین) : ای تو تبتی مشک و حسودت زرغنج بابور تو رخش پوردستان خرمنج بادا رخ حاسدت ترنجیده ز درد سر بر طبقی نهاده پیشت چو ترنج. سوزنی. رجوع به زرگنج شود
گیاهی است بغایت بدبوی و از چین آورند و آنرا حلبۀ چینی گویند. برگش به برگ سداب ماند و طبیعتش سرد است و خاصیت وی آن است که دفع خشکی بوی مشک کند. (برهان) (از جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج). گیاهی بغایت بدبوی و از چین آورند. (ناظم الاطباء). زرگنج. (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ فارسی معین) : ای تو تبتی مشک و حسودت زرغنج بابور تو رخش پوردستان خرمنج بادا رخ حاسدت ترنجیده ز درد سر بر طبقی نهاده پیشت چو ترنج. سوزنی. رجوع به زرگنج شود
بمعنی زرغنج است و آن گیاهی باشد بدبوی که دفع خشکی بوی مشک می کند. (برهان) (آنندراج). گیاهی بسیار بدبو که از چین می آورند. (ناظم الاطباء) زرغنج. (جهانگیری). گیاهی است بدبو که از چین آورند. برگش به برگ سداب ماند و بقول قدما طبعش سرد و تر است و خاصیت وی آن است که دفع خشکی بوی مشک کند. حلبۀ چینی. (فرهنگ فارسی معین) ، کاسۀ سفالین بزرگ را نیز می گویند. (برهان) (جهانگیری). یک نوع ظرف سفالین بزرگ. (ناظم الاطباء)
بمعنی زرغنج است و آن گیاهی باشد بدبوی که دفع خشکی بوی مشک می کند. (برهان) (آنندراج). گیاهی بسیار بدبو که از چین می آورند. (ناظم الاطباء) زرغنج. (جهانگیری). گیاهی است بدبو که از چین آورند. برگش به برگ سداب ماند و بقول قدما طبعش سرد و تر است و خاصیت وی آن است که دفع خشکی بوی مشک کند. حلبۀ چینی. (فرهنگ فارسی معین) ، کاسۀ سفالین بزرگ را نیز می گویند. (برهان) (جهانگیری). یک نوع ظرف سفالین بزرگ. (ناظم الاطباء)
نوعی از صمغ درخت باشد. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). صمغ باشد. (جهانگیری) : بکوه دگر بود گاه فراخ فرازش که سخت و بن دیولاخ. ز بالا دو چنبر ازین سنگ سخت برون تاختی چون زرنج از درخت. اسدی (از جهانگیری)
نوعی از صمغ درخت باشد. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). صمغ باشد. (جهانگیری) : بکوه دگر بود گاه فراخ فرازش که سخت و بن دیولاخ. ز بالا دو چنبر ازین سنگ سخت برون تاختی چون زرنج از درخت. اسدی (از جهانگیری)