جدول جو
جدول جو

معنی زرغنج - جستجوی لغت در جدول جو

زرغنج
گیاهی بدبو با برگ هایی شبیه برگ سداب است که در گذشته مصرف دارویی داشته، حبلۀ چینی
فرهنگ فارسی عمید
زرغنج
(زَ غُ)
گیاهی است بغایت بدبوی و از چین آورند و آنرا حلبۀ چینی گویند. برگش به برگ سداب ماند و طبیعتش سرد است و خاصیت وی آن است که دفع خشکی بوی مشک کند. (برهان) (از جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج). گیاهی بغایت بدبوی و از چین آورند. (ناظم الاطباء). زرگنج. (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ فارسی معین) :
ای تو تبتی مشک و حسودت زرغنج
بابور تو رخش پوردستان خرمنج
بادا رخ حاسدت ترنجیده ز درد
سر بر طبقی نهاده پیشت چو ترنج.
سوزنی.
رجوع به زرگنج شود
لغت نامه دهخدا
زرغنج
گیاهی است بد بو که از چین آورند برگش ببرگ سداب ماند و بقول قدما طبعش سرد و تر است و خاصیت وی آنست که دفع بوی مشک کند حلبه چینی، کاسه سفالین بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زرنج
تصویر زرنج
زنج، مادۀ چسبناکی که از تنه و شاخۀ بعضی درختان میوه دار می تراود و سفت می شود، انگم، صمغ
فرهنگ فارسی عمید
(زَ گُ)
بمعنی زرغنج است و آن گیاهی باشد بدبوی که دفع خشکی بوی مشک می کند. (برهان) (آنندراج). گیاهی بسیار بدبو که از چین می آورند. (ناظم الاطباء) زرغنج. (جهانگیری). گیاهی است بدبو که از چین آورند. برگش به برگ سداب ماند و بقول قدما طبعش سرد و تر است و خاصیت وی آن است که دفع خشکی بوی مشک کند. حلبۀ چینی. (فرهنگ فارسی معین) ، کاسۀ سفالین بزرگ را نیز می گویند. (برهان) (جهانگیری). یک نوع ظرف سفالین بزرگ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ غِ)
کلاته ای است در کوهپایۀ کاخک گناباد، از خراسان. (یادداشت محمد پروین گنابادی)
لغت نامه دهخدا
(زِ رِ)
نوعی از صمغ درخت باشد. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). صمغ باشد. (جهانگیری) :
بکوه دگر بود گاه فراخ
فرازش که سخت و بن دیولاخ.
ز بالا دو چنبر ازین سنگ سخت
برون تاختی چون زرنج از درخت.
اسدی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(زَ رَ)
معرب زرنگ. (فرهنگ فارسی معین). زرنگ. (فرهنگ رشیدی). زرنگ، قصبۀ سیستان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زرنگ و معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
گیاهی است بد بو که از چین آورند برگش ببرگ سداب ماند و بقول قدما طبعش سرد و تر است و خاصیت وی آنست که دفع بوی مشک کند حلبه چینی، کاسه سفالین بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرنج
تصویر زرنج
پارسی تازی گشته زرنگ نام شهری درسیستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرگنج
تصویر زرگنج
((زَ گُ))
کاسه سفالین بزرگ
فرهنگ فارسی معین