جدول جو
جدول جو

معنی زردپور - جستجوی لغت در جدول جو

زردپور
(زَ)
اسب ابرش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وردآور
تصویر وردآور
(دخترانه)
مرکب از ورد (گل) + آور (آورنده)
فرهنگ نامهای ایرانی
پارچۀ زرد رنگی که یهودیان برای امتیاز از مسلمانان و بازشناخته شدن، بر روی شانۀ لباس خود می دوخته اند، جهودانه، برای مثال گردون یهودیانه به کتف کبود خویش / آن زردپاره بین که چه پیدا برافکند (خاقانی - ۱۳۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرداور
تصویر سرداور
کسی که از طرف دو یا چند تن به داوری انتخاب شود، داور، حکم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
دردآورنده، رنج آور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زردگون
تصویر زردگون
زرد رنگ، زردفام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زندآور
تصویر زندآور
حلال، روا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زادخور
تصویر زادخور
سال خورده، پیر، فرتوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زره ور
تصویر زره ور
دارای زره، زره دار، زره پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زردگوش
تصویر زردگوش
منافق و مفسد، برای مثال زردگوشان به گوشه ها مردند / سر به آب سیه فرو بردند (نظامی۴ - ۶۰۲)، بیکاره، ترسناک، پشیمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زردخار
تصویر زردخار
گیاهی خاردار با برگ هایی شبیه برگ لوبیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زردپوست
تصویر زردپوست
کسی که پوست بدنش زرد رنگ است، از نژاد زرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردآور
تصویر گردآور
جمع کننده فراهم آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرداور
تصویر سرداور
داور سوم است که طرفین دعوی مشترکا او را تعیین کنند حکم مشترک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنداور
تصویر زنداور
حلال، روا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارد ور
تصویر ارد ور
آنچه پیش از غذای عمده و اصلی خورند پیشپاره فیشفارج
فرهنگ لغت هوشیار
((~. ~رَ یا رِ))
پارچه ای زردرنگ که یهودیان در قدیم برای بازشناختن از مسلمانان به جامه خود می دوختند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زادخور
تصویر زادخور
((خُ))
پیر، سالخورده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرداور
تصویر سرداور
((~. وَ))
داور سوم است که طرفین دعوی مشترکاً او را تعیین می کنند، حکم مشترک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زردگوش
تصویر زردگوش
((زَ))
کنایه از منافق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گردآور
تصویر گردآور
مجموعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
Achingly, Wrenching
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
douloureusement, déchirant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
dolorosamente, desgarrador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
dengan menyakitkan, menyayat hati
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
เจ็บปวด , เจ็บปวด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
pijnlijk, verscheurend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
schmerzlich, erschütternd
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
dolorosamente, straziante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
dolorosamente, angustiante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
疼痛地 , 扣人心弦的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
boleśnie, rozdzierający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
болісно , болючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
болезненно , мучительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
पीड़ादायक रूप से , पीड़ा देने वाला
دیکشنری فارسی به هندی