- زرت
- گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است. زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع 2 تا 3 متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است. میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول 7 تا 8 و به عرض 3 میلیمتر میباشد. ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس
معنی زرت - جستجوی لغت در جدول جو
- زرت ((زِ))
- زرشک، به طور ناگهانی، غفلتاً، و زورت سخن یاوه و بیهوده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آب خسق
آب زعفران، آب خسق آب گل کاویشه، زرشک
عصیر گل کاجیره که زرد رنگ است، محلول زعفران
رمق توانایی. یا فزرت اش قمصور شد، به کلی مغلوب و منکوب شد
منسوب به زردشت کسی که دارای دین زردشت است به دین زردشتی، آیین زردشت دین زردشت بهدینی
دینی است که پیشرو و پیشوای آتش پرستان است، بمعنی زردشت
دارای تارهای طلا زربفت
زرتشتی، کسی که به دین و آیین زردشت اعتقاد دارد، پیرو زردشت
زردهشتی، مزدیسنی، مزدیسنا، گبر، گبرک، مزداپرست، بهدین
زردهشتی، مزدیسنی، مزدیسنا، گبر، گبرک، مزداپرست، بهدین
ویژگی پارچه ای که تارهای زر در آن به کار برده باشند، پارچۀ زردوزی شده، زربفت، زری
گیاهیست چون نی و نوعی از غله، دارای برگهای دراز ساقه راست و نازک، دانه هایش در روی شاخه کوتاهی بشکل خوشه پهلوی هم و پیوسته بیکدیگر تشکیل میشود و این دانه ها را میتوان مانند گندم آرد کرد و برای پختن نان بکار برد
فرانسوی گلنوار گلبرگی
بر انگیختن خشم
پیر و فرتوت و شکسته
ترس، پرهیز گرفتار در تنگنا، زفت ، بازداشت شده بریدن
بد خویی گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است. زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع 2 تا 3 متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است. میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول 7 تا 8 و به عرض 3 میلیمتر میباشد. ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس. ماده ایست از جمله) هر هفت (که زنان به روی پاشند، کاغذی زرد که به شکل ورقه زر سازند و جهت زینت بکار برند زر ورق
ریا و مکر و دروغ و نفاق
برجهیدن، پیش در آمدن
کشت کردن، کاشتن تخم را
برنگ زعفران و بمعنی زره بافتن یا گره زدن
نوعی از قیر باشد و آن چیزیست سیاه و چسبنده که از درخت صنوبر حاصل شود و بر سر کچلان چسبانند درشت و فربه و قوی جثه را گویند بخیل، لئیم، خسیس، زمخت
زغن از پرندگان خبه کردن
خطیئه، خطا، گناه، لغزش، زبان در سخن
پهستاندن در آغل کردن گوسپندان، روان شدن آب جای در آمدن: در، کازه کازه شکارگر، پهست آغل روانگی آب آبراهه
بد شکل، بدگل، ناهموار، زبون، درشت
خوار گرداندن خواراندن، سر کوفت زدن، آکجویی ناچیز منسوب به زر ساخته از زر زرین طلایی، پارچه ای که پودهای آن از طلاست: زربفت
جامه ای باشد که از حلقه های آهنین ترکیب داده اند و در روزهای جنگ پوشند