زرشک، درختچه ای خاردار با برگ های دندانه دار و کوچک که ریشه، ساقه، میوه و برگهای آن مصرف دارویی دارد، میوۀ خوشه ای، قرمز رنگ و ترش مزۀ این گیاه که به عنوان چاشنی غذا به کار می رود، زراج، اترار، زارج، برباریس، دارشک، امبرباریس، سرشک، زرک، انبرباریس
زِرِشک، درختچه ای خاردار با برگ های دندانه دار و کوچک که ریشه، ساقه، میوه و برگهای آن مصرف دارویی دارد، میوۀ خوشه ای، قرمز رنگ و ترش مزۀ این گیاه که به عنوان چاشنی غذا به کار می رود، زَراج، اَترار، زارِج، بَرباریس، دارِشک، اَمبَرباریس، سِرِشک، زِرِک، اَنبَرباریس
زمین سخت بود. زراغنگ نیز گویند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 377). زمین ریگناک و سخت. (جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (اوبهی) (از ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج). زراغنگ به زیادتی گاف نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). زمین ریگناک را نیز گفته اند. (برهان). همان زراغنگ مرقوم. (شرفنامۀ منیری). زارغنگ. زاراغنگ. زراغنگ. زمین ریگناک و سخت. (فرهنگ فارسی معین) : زمینی زراغن به سختی چو سنگ نه آرامگاه و نه آب و گیاه. بهرامی (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 377). ، جستن گلو را گویندو به عربی فواق خوانند. (برهان). فواق را گویند. (جهانگیری). فواق و صدائی که از گلو بواسطۀ تقلص حجاب حاجز برمی آید. (ناظم الاطباء) ، بمعنی آروغ نیز آمده. (فرهنگ رشیدی). در فرهنگ بمعنی آروغ هم آورده. (انجمن آرا) (آنندراج) : از فرط عطای تو زند آز پیوسته ز امتلا زراغن. بوسلیک (از جهانگیری)
زمین سخت بود. زراغنگ نیز گویند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 377). زمین ریگناک و سخت. (جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (اوبهی) (از ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج). زراغنگ به زیادتی گاف نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). زمین ریگناک را نیز گفته اند. (برهان). همان زراغنگ مرقوم. (شرفنامۀ منیری). زارغنگ. زاراغنگ. زراغنگ. زمین ریگناک و سخت. (فرهنگ فارسی معین) : زمینی زراغن به سختی چو سنگ نه آرامگاه و نه آب و گیاه. بهرامی (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 377). ، جستن گلو را گویندو به عربی فواق خوانند. (برهان). فواق را گویند. (جهانگیری). فواق و صدائی که از گلو بواسطۀ تقلص حجاب حاجز برمی آید. (ناظم الاطباء) ، بمعنی آروغ نیز آمده. (فرهنگ رشیدی). در فرهنگ بمعنی آروغ هم آورده. (انجمن آرا) (آنندراج) : از فرط عطای تو زند آز پیوسته ز امتلا زراغن. بوسلیک (از جهانگیری)
نام قصبه ای است در شش فرسخی شهر شیراز که یکهزار خانه آباد و معمور دارد، وقتی کان زر داشته و زرقان معرب آن است و مرقد سیدنسیمی شاعر در آنجاست که مرید شاه فضل نعمی بوده و شهید شده رحمهاﷲ. (انجمن آرا) (آنندراج). قصبه ای است در زیر قلعۀ ایگ (دارالملک شبانکاره). هوایش به اعتدال نزدیک بود، اما آبش ناگوارنده است و در او غله، پنبه، میوه و خرما بسیار نیکو باشد. (نزهه القلوب ج 3 ص 138). رجوع به زرقان و فارسنامۀ ناصری شود
نام قصبه ای است در شش فرسخی شهر شیراز که یکهزار خانه آباد و معمور دارد، وقتی کان زر داشته و زرقان معرب آن است و مرقد سیدنسیمی شاعر در آنجاست که مرید شاه فضل نعمی بوده و شهید شده رحمهاﷲ. (انجمن آرا) (آنندراج). قصبه ای است در زیر قلعۀ ایگ (دارالملک شبانکاره). هوایش به اعتدال نزدیک بود، اما آبش ناگوارنده است و در او غله، پنبه، میوه و خرما بسیار نیکو باشد. (نزهه القلوب ج 3 ص 138). رجوع به زرقان و فارسنامۀ ناصری شود
زمینی که بصدمه سیل کنده شده باشد و جابجا آب در آن ایستاده باشد، جوی تازه احداث شده که در آن آب روان کرده باشد، کاریز آب، چیزی که به سبب طول از هم فرو ریخته و پوسیده باشد
زمینی که بصدمه سیل کنده شده باشد و جابجا آب در آن ایستاده باشد، جوی تازه احداث شده که در آن آب روان کرده باشد، کاریز آب، چیزی که به سبب طول از هم فرو ریخته و پوسیده باشد