جدول جو
جدول جو

معنی فراکن

فراکن((~. کَ))
زمینی که سیل آن را کنده و گود کرده باشد، جوی آب که تازه احداث شده باشد، کاریز آب، فراکن، فرغن، فرکن
تصویری از فراکن
تصویر فراکن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فراکن

فراکن

فراکن
زمینی که بصدمه سیل کنده شده باشد و جابجا آب در آن ایستاده باشد، جوی تازه احداث شده که در آن آب روان کرده باشد، کاریز آب، چیزی که به سبب طول از هم فرو ریخته و پوسیده باشد
فرهنگ لغت هوشیار

فرانک

فرانک
پروانه، از شخصیتهای شاهنامه، نام مادر فریدون پادشاه پیشدادی و همسر آبتین
فرانک
فرهنگ نامهای ایرانی

پراکن

پراکن
پراکندن، پریشان کردن، منتشر کردن، متفرق ساختن، پاشیدن، پَراگَندَن
پراکن
فرهنگ فارسی عمید

فرانک

فرانک
واحد پول کشورهای فرانسه، سویس، بلژیک و چند کشور افریقایی
فرانک
فرهنگ فارسی عمید

فرانک

فرانک
واحد پول فرانسه و سویس فرانسوی شهروای فرانسه بلژیک سویس
فرانک
فرهنگ لغت هوشیار

زراکن

زراکن
زرآکننده. که زر را در جائی انباشته کند. که زر جمع کند و در جائی انبار نماید:
زراکن که او خاک بر زر کند
خورد خاک و هم خاک بر سر کند.
نظامی
لغت نامه دهخدا