- زراندوز
- زراندوزنده، کسی که مال جمع می کند
معنی زراندوز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زراندوده، ویژگی فلزی که با لایه ای از طلا پوشانده شده، زرنگار
برآورده، تخمین
آنکه طلا جمع کند، آنکه ثروت و مال گرد آورد
عمل اندوختن زر گرد آوری طلا، گرد آوری طلا و مال
اندود از زر (طلا) زرنگار، فلزی که بر روی آن آب طلا مالیده باشند مطلا، آنچه ظاهرش با باطنش فرق داشته باشد
سخت غمگین، محزون
مقنعه ای که زنان بر سر اندازند و بمعنی قطع کننده و جدا کننده سر هم میباشد
برانداز، بازدید، تخمین
ورانداز کردن: دید زدن، اندازۀ چیزی را به نگاه تعیین کردن، برآورد کردن
ورانداز کردن: دید زدن، اندازۀ چیزی را به نگاه تعیین کردن، برآورد کردن
سخت اندوهگین، بسیار غمگین
برانداختن، سنجش، برآورد، تخمین
برانداز کردن: ورانداز، دید زدن، تخمین کردن، سنجیدن
برانداز کردن: ورانداز، دید زدن، تخمین کردن، سنجیدن
کناره یا قالیچه ای که بالای اتاق بر سر فرش های دیگر پهن کنند،
پارچه ای که زنان روی سر خود می اندازند،
چوب بلند و ستبر که روی دیوار اتاق یا پیش ایوان بخوابانند و سر چوب های سقف را روی آن بگذارند،
کنایه از بی باک، بی پروا، دلیر، کنایه از از سرگذشته، از جان گذشته، کنایه از آنکه در راه معشوق سر بدهد،برای مثال سرانداز در عاشقی صادق است / که بدزهره بر خویشتن عاشق است (سعدی۱ - ۱۱۳)
پارچه ای که زنان روی سر خود می اندازند،
چوب بلند و ستبر که روی دیوار اتاق یا پیش ایوان بخوابانند و سر چوب های سقف را روی آن بگذارند،
کنایه از بی باک، بی پروا، دلیر، کنایه از از سرگذشته، از جان گذشته، کنایه از آنکه در راه معشوق سر بدهد،
لقب بعضی از شاهزادگان در اروپا، آرشیدوک
دوزندۀ زری، کسی که پارچه های زری می دوزد
عنوان و لقبی است که بعض شاهزادگان اروپای غربی دارا بودند، عنوان شاهزادگان خاندان سلطنتی روسیه
تخمین، بازدید، از روی خریداری به کسی یا چیزی نگاه کردن
زیرافکن، تشک، نهالی، فرش، آنچه هنگام خوابیدن زیر خود می اندازند
فرانسوی پیمان دیدار، دیدارگاه
آنکه با تارهای زرد گلابتون پارچه و جامه را نقش دوزد چکن دوز، پارچه زر دوزی شده
در ترکیب بمعنی (اندوزنده) آید: مال اندوز، نیز در ترکیب بمعنی (اندوخته) آید: ظلمت اندوز
کسی که پیشه اش دوختن و ساختن پارچه های زری است، کسی که با تارهای زر نقش و نگار بر جامه می دوزد، زردوزی شده
اندوختن، پسوند متصل به واژه به معنای اندوزنده مثلاً مال اندوز