جدول جو
جدول جو

معنی زراری - جستجوی لغت در جدول جو

زراری
(زَ)
مأخوذ از ذراریح تازی و بمعنی آن. (ناظم الاطباء). رجوع به ذراریح شود
لغت نامه دهخدا
زراری
(زُ)
منسوب است به زراره که نام جد است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زرپری
تصویر زرپری
(دخترانه)
آنکه چون زر و پری درخشنده و زیباست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زرابی
تصویر زرابی
آنچه که بر آن تکیه دهند، بالش ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زریری
تصویر زریری
به رنگ زریر، زرد رنگ، برای مثال کمانی گشته قد من ز سروی / زریری گشته چهر ارغوانی (مسعودسعد - ۵۱۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرگری
تصویر زرگری
شغل و عمل زرگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سراری
تصویر سراری
سریت ها، کنیزهای مخصوص هم بستر شدن، جمع واژۀ سریت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دراری
تصویر دراری
ستارگان بزرگی که نامشان را ندانند، ستارگان درخشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از براری
تصویر براری
بریه ها، صحرا، بیابان، جمع واژۀ بریه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زراعی
تصویر زراعی
زراعتی، مربوط به زراعت
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
جمع واژۀ زرّق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جمع زرق، مرغی است شکاری. (آنندراج). رجوع به زرق شود
لغت نامه دهخدا
(زُ ری یَ)
گروهی ازغلات شیعه اند، از یاران زراره بن اعین. رجوع به ابوعلی، خاندان نوبختی اقبال ص 256 و بیان الادیان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زواری
تصویر زواری
بیمار داری، خدمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراری
تصویر دراری
ستارگان درخشان
فرهنگ لغت هوشیار
درزی، گوشتفروش، پیشه ور، نای زن، شهرباش (دربخشی از مازندران) مزیر کارگر مزدبگیر کشاورزی (گویش مازندرانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرافی
تصویر زرافی
حیله گری، شیادی، خدعه گری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراری
تصویر طراری
کیسه بری بریکبری ترفندگری کسیه بری، دزدی، گربزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراری
تصویر فراری
گریزان گریزان، در حال گریز
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ذریه. فرزندان اولاد (انس و جن)، زنان، جمع ذریه، تخمه ها آدمیان و پریان زایک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براری
تصویر براری
جمع بریه صحراها خشکیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخاری
تصویر زخاری
تازه نیک بالیده سبز سراب گیاه، استوار: کار
فرهنگ لغت هوشیار
شغل و عمل زرگر صیاغت. یا جنگ زرگری جنگ ظاهری نزاع صوری (برای فریفتن دیگران)، یا زبان زرگری زبانی است غیر معمول که دو کس با هم قرار دارند تا چون با یکدیگر سخن گویند دیگران نفهمند درین زبان عادت برین است که حرفی مخصوص را در همه کلمات تبدیل به حرفی دیگر (مخصوصا) ز کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراری
تصویر سراری
جمع سریه، کنیزکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زراره
تصویر زراره
دریا بحر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زراعی
تصویر زراعی
برزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراری
تصویر طراری
کیسه بری، حیله گری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذراری
تصویر ذراری
((ذَ))
جمع ذریه، فرزندان، اولاد، زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دراری
تصویر دراری
((دَ رِ))
ستارگان درخشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از براری
تصویر براری
((بَ))
جمع بری، صحراها، خشکی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراری
تصویر فراری
Defector, Escapist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فراری
تصویر فراری
desertor, escapista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فراری
تصویر فراری
дезертир , беглец
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فراری
تصویر فراری
Deserteur, Fluchthelfer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فراری
تصویر فراری
dezerter, uciekinier
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فراری
تصویر فراری
дезертир , втікач
دیکشنری فارسی به اوکراینی