جدول جو
جدول جو

معنی زرابی - جستجوی لغت در جدول جو

زرابی
آنچه که بر آن تکیه دهند، بالش ها
تصویری از زرابی
تصویر زرابی
فرهنگ فارسی عمید
زرابی
(زَ بی ی)
بالشچه ها و گستردنی ها وهرچه که گسترده و تکیه بر آن کرده شود واحد آن زربی (زربی) است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). و فی اللسان: ’الواحد من کل ذلک زربیّه’ و منه فی القرآن: ’و زرابی مبثوثه’. (قرآن 16/88). (اقرب الموارد) ، گیاه زرد یا گیاه سرخ سبزی آمیز. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرابی
تصویر خرابی
ویرانی، تباهی، فساد، بی نظمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرابی
تصویر عرابی
عرب بیابان نشین، برای مثال چون فارغ شد از آفرین و دعا / عرابی بشد خرم و بارضا (شمسی - لغتنامه - آفرین)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرابی
تصویر ضرابی
ضرّاب، بسیار زننده، سخت زننده، آنکه سکه ضرب می کند، زرگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرابی
تصویر شرابی
به رنگ سرخ ارغوانی، ظرف شراب
شراب فروش، سقا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرابی
تصویر غرابی
نوعی خرما، نوعی نان شیرینی، غرابیّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زراعی
تصویر زراعی
زراعتی، مربوط به زراعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرابی
تصویر عرابی
از اعرابی: تازی اعرابی
فرهنگ لغت هوشیار
رود نواز دنبک نواز، زننده، زرابی زرابگر کسی که پول سکه زند، کارگر ضرابخانه، جمع ضرابیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرابی
تصویر شرابی
میگون ازرنگ ها، میخواره مغی منسوب به شراب، باده پرست میخواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترابی
تصویر ترابی
رستی
فرهنگ لغت هوشیار
اوار ویرانی، تباهی، مستی و بی خویشتنی، زیان ویرانی مقابل آبادی، تباهی فساد، مستی و بیخودی، زیان ضرر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زراعی
تصویر زراعی
برزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرافی
تصویر زرافی
حیله گری، شیادی، خدعه گری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنابی
تصویر زنابی
نیش کژدم
فرهنگ لغت هوشیار
افزوده کلاغی نوک کلاغی در استخوان دوش، کلاغ زاغی زاغگون، خرمای سیاه خرمای زاغی، نان بادامی نوعی خرما، نوعی نان شیرینی غرابیه غرابیا، زایده ایست در کنار فوقانی و مجاور بریدگی به همین نام در استخوان کتف به شکل منقار کلاغ در راس این زایده عضلات سینه یی کوچک و غرابی بازویی و سر کوتاه عضله دو سر بازویی می چسبند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرابی
تصویر ضرابی
((ضَ رّ))
کسی که پول سکه می زند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرابی
تصویر غرابی
((غُ))
نوعی خرما، نوعی نان شیرینی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
ویرانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
Destructiveness, Destructivity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
destructivité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
destructividad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
विनाशकता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
kehancuran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
ความทำลายล้าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
vernietigingsdrang
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
destrutividade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
distruttività
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
毁灭性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
zniszczycielność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
руйнівність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
Zerstörungswut
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
разрушительность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
הרסניות
دیکشنری فارسی به عبری