- زراب ((زَ))
- آب طلا
معنی زراب - جستجوی لغت در جدول جو
- زراب
- کنایه از شراب زرد رنگ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه که بر آن تکیه دهند، بالش ها
پارسی تازه گشته میزراب ناودان
جمع درب، پارسی تازی گشته درها دروازه ها
زهر
ویران، نابسامان
عضو بدن
مویز فروش موش سرخ موش کور
پارسی تازی گشته زرنب سرخدار سرو ترکستانی سرخدار سرو ترکستانی رجل الجراد
نام خلطی است که بعربی صفرا گویند
برگشتگی
مرکب سیاه که با آن چیز نویسند محلول راگ (زاج)
پارسی تازی گشته آب رز رز
ترفندگر فریبکار مکار فریبنده ریا کار
تند رو
زمین را جهت زراعت به کسی دادن در صورتیکه تخم با مالک باشد، مزارعه
راه
تیزهوش دوراندیش
خفه کننده، زره ساز آنکه زره سازد زره ساز زره گر
گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است. زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع 2 تا 3 متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است. میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول 7 تا 8 و به عرض 3 میلیمتر میباشد. ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس
آبی که از کنار رود چشمه تالاب و غیره تراوش کند، جایی که آب از آنجا جوشد خواه خاک و خواه سنگ باشد موضع چشمه، آبی که قعرش پیدا نباشد، چشمه ای که پیوسته روان باشد و هرگز نایستد
زاغ کبود زاغچه از پرندگان
توشه دان کشتی بی بار
جنگ کردن
ویران شدن، ویرانی
خاک، زمین نرم
آشامیدنی، نوشیدنی آب
جنگ کردن، جنگ، کارزار
شاش، ادرار، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود
شاش، ادرار، پیشاب، بول، پیشار، پیشیار، میزک، چامیز، چامیر، چامین، چمین، کمیز، گمیز، شاشه
شاش، ادرار، پیشاب، بول، پیشار، پیشیار، میزک، چامیز، چامیر، چامین، چمین، کمیز، گمیز، شاشه
ریاکار، دورو، نیرنگ ساز
زردساز، زره ساز، زره گر
تصویری موهوم که در روز و روی سطح افقی به دلیل انعکاس نور بر لایه ای از هوای رقیق شدۀ نزدیک به سطح زمین تشکیل می شود، برای مثال دور است سر آب در این بادیه هشدار / تا غول بیابان نفریبد به سرابت (حافظ - ۴۸)