جدول جو
جدول جو

معنی زخمان - جستجوی لغت در جدول جو

زخمان
(زَ)
صورت دیگری از بامبچه، ضربۀخفیف که با دست گشاده بر تارک سر کسی زنند. بامب کوچک که بر سر کسی زنند. رجوع به بامب و بامبچه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زرمان
تصویر زرمان
(دخترانه)
مانند زر، بسیار زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زمان
تصویر زمان
(پسرانه)
جریانی پیوسته، بی آغاز، و بی انجام که در طی آن حوادثی برگشت ناپذیر از گذشته به حال تا آینده رخ میدهد، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند فرخ زمان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خمان
تصویر خمان
خماندن، خم کردن، خم دادن، کج کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زمان
تصویر زمان
وقت، هنگام، روزگار، عصر،
کنایه از اجل، مرگ، برای مثال تو را خود زمان هم به دست من است / به پیش روان من این روشن است (فردوسی۴ - ۲۵۰۴)
کلمۀ «زمان» در فارسی و عربی مشترک است و هر دو از آرامی ماخوذ است
زمان خواستن: وقت خواستن، مهلت خواستن
زمان دادن: وقت دادن، مهلت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرمان
تصویر زرمان
پیری، سال خوردگی
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
بدبوی. دارای زهومت: و طعمها (زراوند طویل وزراوند مدحرج) مر و زهمان. (ابن البیطار ج 1 جزء 2 ص 159 ذیل زراوند). رجوع به زهم و زهمه و زهومت شود
مرد تخمه زده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. دارای 200 تن سکنه. آب آن از چاه و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
پیتر (1865- 1943 میلادی)، فیزیکدان هلندی استاد فیزیک در دانشگاه آمستردام و مدیر مؤسسۀ فیزیک آمستردام بود، وی اثر میدان مغناطیسی را بر طیف نوری که از این میدان بگذرد کشف کرد و بررسی شرایط مغناطیسی را در نواحی کلفدار خورشید میسر ساخت، او در سال 1902 موفق به دریافت جایزۀنوبل گردید، (از لاروس) (از دایره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
گروهی است از اکراد، (منتهی الارب)، طایفه ای از اکراد، (از اقرب الموارد)، گروهی از کردها و یا ترکمانها، (ناظم الاطباء) ... جبن زومانی و قیل زومی منسوب به زومان است که طایفه ای از اکرادند، (از معجم البلدان)، رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
زلم و زلماً و زلماناً. رجوع به زلم شود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
نام ابراهیم علیه السلام. (برهان) (آنندراج). یکی از نامهای حضرت ابراهیم خلیل. (ناظم الاطباء). رجوع به زروان شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
از قرای سمرقند است که تا سمرقند هفت فرسخ فاصله دارد. (از معجم البلدان). نام قریه ای به سمرقند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
زن گنده بو. (منتهی الارب) (از متن اللغه) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
خسته. زخمی. رجوع به زخم و مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
تثنیۀ زام (زامان من النهار) نصف روز، (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، نصف روز که دو چهار یک باشد، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زُ)
نام سگی، موضعی است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زرمان
تصویر زرمان
پیری، کهنسالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمان
تصویر زمان
روزگار، وقت، هنگام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمان
تصویر خمان
کمان تیر اندازی مردم پست و فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخماء
تصویر زخماء
زن بد بو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمان
تصویر زمان
((زَ))
وقت، هنگام، دور، عهد، مدت، فصل، مهلت، گرینویچ مرجع مقایسه ای زمان مناطق مختلف کره زمین بر مبنای نصف النهار گرینویچ که در حمل و نقل بین المللی و پرواز هواپیماها به کار رود و 5/3 ساعت عقب تر از زمان در تهران اس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زمان
تصویر زمان
زمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زمان
تصویر زمان
Time
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زمان
تصویر زمان
temps
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زمان
تصویر زمان
время
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زمان
تصویر زمان
Zeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زمان
تصویر زمان
час
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زمان
تصویر زمان
czas
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زمان
تصویر زمان
时间
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زمان
تصویر زمان
tempo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زمان
تصویر زمان
tempo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زمان
تصویر زمان
tiempo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زمان
تصویر زمان
tijd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زمان
تصویر زمان
समय
دیکشنری فارسی به هندی